ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۲۳ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

.

از او می پرسم اگر روزی پُست و مسئولیت مهمی در این مملکت داشته باشی ، آیا وقتی پسرت به سن سربازی برسد دستور می دهی تا اعلام کنند همه ی مشمولین خدمت نظام وظیفه ای که متولد سال تولد پسرت هستند ؛ معاف از سربازی خواهند بود ؟!
می گوید معلوم است که از من توضیح می خواهی وگرنه می دانی که پاسخم منفی ست.
و مانند همیشه توضیحات خاص خود را تکرار می کند :

هر کس مرتکب خطا و ستمی شود خودش در طول زندگی اش ، پاسخ و جزای عملش را خواهد گرفت. اگر هیچکس در این دنیا متوجه نشود که چه فردی این خطا و ستم را نسبت به دیگری و یا نسبت به مردم انجام داده است ، سرای دیگری وجود دارد که در آنجا بصورت کامل و تمام ، مجازات و مکافات اعمالش را خواهد چشید.
می گویم شاید تا آن موقع به دلیل موفقیتی که در پرده پوشی گناهانش داشته ، هزاران خطا و ستم و گناه دیگر نیز مرتکب شود !؟
می گوید اگر کسی بتواند گناهی را طوری مرتکب شود که هیچکس نفهمد از سوی چه کسی بوده ؛ ما نیز نباید پرده دری کنیم. 
می گویم خب ما که می دانیم چه کسی بوده !؟
می گوید پس مطمئن باش که دیگران هم مانند ما می دانند که چه کسی یا چه کسانی این گناهان و ستم ها را مرتکب شده اند. بنابراین تو هم همانطور که دیگران سکوت کرده اند سکوت اختیار کن که هیچ مجازاتی از این بالاتر نیست که همه بدانند فرد گناهکار چه کسی ست و نسبت به آنان چه ستمی را روا داشته اما بی آنکه در برابر عمل او عکس العملی از خود نشان دهند او را بتدریج از جامعه طرد کرده و به انزوا بکشانند. این عکس العملِ خاموشِ مردم ، نهایتِ بی ارزش بودن و بی هویت بودنِ شخصیت آن فرد خاطی و ستمکار را می رساند.
می گوید مردمی با این خصایص ، مردمانی هستند که به آرامش و زندگی خود بسیار اهمیت می دهند و هیچگاه فرصت ها و زمان های ارزشمند خود را به مبارزه و اعتراض های بی ثمر در برابر ستمکارانِ بی ارزش ، هدر نمی دهند. این مردمان فقط به یکدیگر می اندیشند و فقط از خود حمایت خواهند کرد.
.
.
  • آسیه خوئی

.

میان سرباز و ارتشی، میان سرباز و سپاهی، میان سرباز و نیروهای انتظامی تفاوت بسیار است. یک سپاهی و یک ارتشی زندگی خود را بر مبنای نظامی بودن گذاشته است. از روز اول پذیرفته است که همیشه زندگی اش با مخاطرات نظامیِ پیش رو مواجه خواهد بود. اما یک سرباز که فقط دوره ی خدمتش را میگذراند وقتی فقط به مدت 2ماه یا 3ماه در این حد آموزش می بیند که در مواقع اضطراری ، این توان اولیه را داشته باشد که از میهن خود فقط دفاع کند، قطعاً و  به طور حتم توان یک پاسدار یا یک ارتشی را ندارد.

مرز ، اقتضائات خود را دارد؛ یک مرزبان باید دیده بان خوبی باشد برای زیر نظر گرفتن تحرکات زمینی و هوایی؛ باید آموزش دیده باشد برای برخورد با کسانی که غیر قانونی قرار است از مرز رد شوند؛ باید حرفه ای باشد برای تغییر آرایش نیروهای نظامیِ طرف مقابل؛ باید با تجربه باشد برای آنکه بداند در چه زمانهایی چه اتفاقاتی قرار است در مرز بیافتد؛ چگونه و در چه زمانها و موقعیتهایی ممکن است پدیده ی قاچاق اتفاق بیافتد؛ مرزبان باید مرزبان باشد!

جدای از تأثیرگذاری مستقیم و بی واسطه ی وضعیت سیاست خارجی و احساس قوت و ضعف از طرف آنسوی مرزها که باعث می شود مرزها از امنیت بالایی برخوردار باشند یا نا امن شوند، "حضور پرقدرت" در درون کشور و در مرزها ضروری ست و این "حضوری پر قدرت" است که باید ملاک عمل دستگاههای ذیربط قرار گیرد نه به مرز فرستادن عده ای سرباز وظیفه که سواد آنها از ویژگی های حفاظت سرحدات کشور حتی در این حد هم نیست که بدانند الف گرد است یا دراز !!

آن دسته از سربازان خدمت وظیفه که البته جای صد افسوس دارد که با توجه به میزان تحصیلات شان آنها را اجباراً به نقاط محروم اعزام می کنند متاسفانه در طول تنها 2ماه یا 3ماه آموزش آنچنان که باید ورزیده نمی شوند که توان مقابله با اشرار محلی، حملات سازمان یافته ی خارجی و یا جلوگیری از انواع و اقسام قاچاق دو طرفه (چه از داخل به خارج چه از خارج به داخل کشور) را آموزش دیده باشند. 
البته اکنون گویا متأسفانه سربازانی را نیز که تحصیلات عالی دارند به مرزهای مختلف کشور جهت مرزبانی می فرستند.

مرزهای پر خطر سرزمین مان را به پاسبانی سربازان که از سواد نظامی برخوردار نیستند و تجربه و مهارت های دیرینه و لازم و کافی را ندارند ، نسپارید. زیرا در برخورد با موارد فوق دو حالت را بیشتر نمی توان برای اینگونه از سربازان بی تجربه متصور شد :


الف) در برخورد با قاچاق کالا با کوچکترین تهدید یا تطمیعی چشم به روی اتفاقات می بندند و یا اصلاً متوجه قاچاق شدن کالا نمی شوند.

ب) در برخورد با حملات اشرار یا حملات سازمان یافته از روی کم تجربگی و البته غیرت میهنی به مقابله ی کور می پردازند و به شهادت می رسند و یا از روی ترس ناشی از کم سالی و ناپختگی فرار می کنند.

در هر حالت حضور سربازان در مرزها در هر یک از اتفاقاتِ قابل پیش بینی در مرزها ، اصلا کارایی لازم را ندارد.

این امر نسنجیده (اعزام سربازها برای مرزبانی) و به تبع آن ،

خانواده های چشم انتظار و نگرانی که می دانند در مرزها چه می گذرد و فشار روحی روانی سنگین بر آنها، امنیت اجتماعی جامعه را ملتهب می سازد.

.

.

  • آسیه خوئی

.

در بورانی ترین صحنه های مرگ و زندگی
گوشه ای از جگرم را می بُرند
می برند به ارتفاعات پوشیده از برف و باد و کوران
.
تکه ای از روح من اکنون
به مرزبانی از سرحدات سرزمین مان
در بلندترین ارتفاعات عشق
قدم می زند
پاس می دارد
سرزمین بی مرز نگاه مشترکمان را...
.

.
"آسیه خوئی" ـ 95/9/3 ـ چهارشنبه 19:55

.

.

  • آسیه خوئی