ارغوان گل آزرم
.
آبرویش مبر ای دوست ! همان " آن " است "او"
جام هستی ، جمِ جمشید* ، جهان_جان است "او"
.
شعله تا عرش کشد جان شب افروزان تا _
قول دیدار دهد ؛ مرغ سلیمان است "او"
.
چلّه ها هم گذرد باز رخی ننماید
ارغوانِ گلِ آزرم به گلدان است "او"
.
هدهد خوش خبرت میل قفس دارد باز
بدحجابی که جهول از تنِ زندان است "او"
.
شوق پرواز به اقلیم شقایق دارد
لام الف میم که همرنگ شهیدان است "او"
.
حاجت اش را مکن ای دوست ! روا ؛ نیست روا _
مُلک بی شاه و ملِک ؛ خسرو خوبان است "او"
.
ایلیا
.
* پاورقی : جمِ جمشید = همزاد خورشید
.
.
- ۹۳/۱۲/۲۶
زیباترین سروده ی دنیا خودِ تویی / مشتاق شعرخوانی من می شوی چرا؟!