ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

به آفتاب سلامی دوباره خواهم گفت

پنجشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۵:۳۰ ب.ظ

The Warrior

.

.. « «  شیر ِ پُر زَهره  » » ..

.

همیشه او مونولوگ بود ، من سراپا گوش

همیشه او به کـَران ها محیط ، من بی هوش

.

دَمی به رخصت او بازدم نمی گردد

اگر قدم نزنم پا به پا وُ دوشادوش

.

مُدام پُر شدم از های وُ هوی میدانش

چنان به رقص برآیم ، هوا  زند هِی جوش

.

قسم به جوشش ِ فوارّه های دست افشان

که قطره قطره ی « قــُـل » ، امر اوست نوشانوش

.

و بعد ، ناز سرانگشت های بارانی

که می چکد لب مژگان ِ بسته یا خاموش

.

دمی مرا به خودم واگذارد او اینک

کنون که پنجه ی خونین گشوده عشقی خوش

.

کنون که تشنه ی خون گشت شیرِ پُر زَهره

حریف جوید از این یال های جوش وُ خروش

.

پرنده را چه هراس از فرو شدن در چاه

اگر که ویلِ حسد دوزد این زمان پاپوش

.

شهید جام ِ تهی  ـ باده های حیرانی ـ

به کاروان جَلالت وَ حفظ حق ، چاووش

.

"به آفتاب سلامی دوباره خواهم گفت"

به مریمی که کنون عشق می بَرد بر دوش

.

آسیه خوئی ـ دوشنبه 85/11/16

.

.

  زَهره ی شیر  /  قــُــل...

.

.

  • آسیه خوئی

نظرات  (۳)

زیبا بود ..
پایار باشید
پاسخ:
متشکرم
خسته نباشید ..


من
جز برای تو
نمی‌ خواهم خودم را ...
ای از همه من های ِ من بهتر
مـن ِ تـو . . .

http://s5.picofile.com/file/8134658650/10429499_1510146459197559_5957830036407679132_n_Copy.jpg?w=600&h=600
پاسخ:


پیش بیــــا‌ !  پیش بیــــا‌ !  پیـش‌تر !

تا کـه بگویــــــم غــــم دل بیـــــش‌تر

دوست‌ترت دارمَت از هر‌چه دوست

ای تــو به من از خود من خویــش‌تر

دوست‌تر از آن که بگویـم چــه‌ قــدر

بیــــش‌تـر از بیــــش‌تـر از بیــــش‌تر

داغ تـــــو را از همـــــه دارا تــــرم

درد تـــــو را از همـــــه درویــش‌تر

هیـــچ نریزد بـــه‌ جـــز از نــام تـــو

بـــر رگ من گــر بــزنــی نیشـتــــر

فوت و فن عشـــق به شعــرم  ببخش

تـــا نشــــود قـــافیــــــــه ‌اندیــــش‌تـر


مرسی ایلیا جان که دوباره برگشتی
عاشقتم 

هر چه این احساس را در انزوا پنهان کند
می تواند از خودش تا کی مرا پنهان کند؟

عشق، قابیل است؛ قابیلی که سرگردان هنوز
کشته خود را نمی داند کجا پنهان کند!

در خودش، من را فرو خورده ست، می خواهد چه قدر
ماه را بیهوده پشت ابرها پنهان کند؟!

هرچه فریاد است از چشمان او خواهم شنید!
هر چه را او سعی دارد بی صدا پنهان کند...

آه!، مردی که دلش از سینه اش بیرون زده ست
حرف هایش را، نگاهش را، چرا پنهان کند؟!!

خسته هرگز نیستم، بگذار بعد از سال ها
باز من پیدا شوم، باز او مرا پنهان کند..."

پاسخ:


بگذار سر بــه سینه ی من در سکوت ، دوست

گاهی همین قشنگ ترین شکل گفت و گوست

بگذار  دست های  تـــو  با  گیسوان  من

سربسته باز شرح دهند آنچه مو به موست

دلواپس قضاوت مردم نباش ، عشق

چیزی که دیر می برد از آدم آبروست!

آزار  می رسانــم  اگـــر  خشمگیــن  نشو

از دوستان هرآنچه به هم می رسد ، نکوست

من را مجال دلخوشی بیشتر نداد

ابری که آفتاب دمی در کنار اوست

آغــوش وا کن ابر! مرا در بغـل بگیــر!

بارانی ام شبیه بهاری که پیش روست


Mermaids by Nedezhda Strelkina


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی