بی دل
دوشنبه, ۹ آذر ۱۳۹۴، ۰۷:۲۰ ق.ظ
.
شرمگین است از دلی که برده است
دل به یک خورشید هم نسپرده است
شمعِ جان بر بال یک پروانه ریز
آنکه بی پروای آتش مرده است
.
عشق در قاموس او یعنی جنون
خون دل ها از مجانین خورده است
عقلِ عاشق ، پای در گل بردن است
چشمِ عاشق ، نرگسی پژمرده است
.
آنکه دل دادی به او پروانه نیست
آسمان از شهپرش آزرده است
او نمی میرد به پای هیچکس
عشق را حتا کسی نشمرده است
.
.
آسیه خوئی (ایلیا) ـ 94/9/7
.
.
- ۹۴/۰۹/۰۹