ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

تهمت از حیله زند حرمت مریم شکند

چهارشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۳، ۰۴:۵۰ ب.ظ

.

1- 

عنان گریه سر داده ست با من بانگ رود اینجا     

مرا بگذار ای دل فارغ از بود و نبود اینجا

تب و تابی ست در این شط بی‌آرام و می‌سوزد    

تنور سینه‌اش در شعله ی شبرنگ دود اینجا

مگر آن پیر چنگی قصه‌های غربت او را               

فرا چنگ آورد ، با آزمون هر سرود اینجا

در این سیر و سفر در خویش می‌گرید که می‌بیند  

ز باد فتنه روی لاله و لادن کبود اینجا

دل ما بستر رود است و زخم از تیشه ی خارا

روان در ناکجا ، اما گسسته تار و پود اینجا

" شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل "  

سبکباران ساحل را قرار از دل ربود اینجا

من از خون سخن رود غزل را کرده‌ام رنگین‌       

که با هر جوششی سرچشمه‌ ای روشن گشود اینجا

رهایم کن ، رها ای دل ، که با این ابر دلتنگی‌         

غبار آلوده شد آیینه ی گفت و شنود اینجا

2-

نگذارید که این سلسله در هم شکند

مطرب عشق دف از قافله‌ی غم شکند

مشعل مهر فرو افتد و خاموش شود

آسمان رنگ ببازد ، دل شبنم شکند

خم ز جوش افتد و میخانه به تاراج رود

شحنه‌ی مست جهان ، آینه‌ی جم شکند

دم جادوی یهودا لب عیسی بندد

تهمت از حیله زند حرمت مریم شکند

دیو ، انگشتری از دست سلیمان گیرد

نقش زیبنده‌ی توحید به خاتم* شکند

گرچه آورد در این دیر خراب آبادم

نی روا تیغ جفا بر سر آدم شکند

شرحه شرحه دل ما در گرو زلف شماست

زلف بر باد مده تا دل آدم شکند

پایبند سخن عشق شمایید شما

نگذارید که این سلسله در هم شکند

.

بانگ رود / مشفق کاشانی

.

.

* پ.ن :

از کلمه ی "خاتم" در بیت پنجم از دومین غزل ، سه تعبیر متفاوت به ذهن خواننده القا می شود.

به عبارت دیگر این کلمه علاوه بر اولین معنای آن یعنی "نگینِ خاتم" ، به معنای دوم آن ، یعنی "خاتم نبوت" نیز به ذهن متبادر می شود !! که بسیار بعید می نماید چنین منظوری در مطمح نظر شاعر بوده باشد.

و همچنین اگر معنای سوم آن مورد نظر شاعر بوده است !! ، دیدگاهی سلیقه ای داشته است که با مفهوم کلمه ی "توحید" در همین بیت ، مغایرت دارد. 

.

  • آسیه خوئی

نظرات  (۱)

خیال در همه عالم برفت و باز آمد

که از حضور تو خوشتر ندید جایی را ...........
پاسخ:
آب را قول تو با آتش اگر جمع کند
نتواند که کند عشق و شکیبایی را
دیده را فایده آنست که دلبر بیند
ور نبیند چه بود فایده بینایی را 
عاشقان را چه غم از سرزنش دشمن و دوست
یا غم دوست خورد یا غم رسوایی را

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی