ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

خطای شکل و ذهن

شنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۲۶ ق.ظ

.

همیشه هر آنچه که می بینیم ، همان نیست که دیده می شود و هر آنچه که می خوانیم نیز ، ممکن است برداشتی باشد متفاوت و متناقض با آنچه که در مطمح نظر نویسنده بوده است.
ذهن انسان های نکته سنج که معمولا نگاهی بسیار ظریف و موشکافانه نسبت به کلماتِ بکار برده شده در یک متن دارند ، ذهنی ست که همیشه در مواجهه با یک متن ـ حتی متنی بسیار ساده و عاری از هر گونه مفاهیم تأویل مند ـ دچار هرمنوتیک می شود و ممکن است با مهارت خود در برقرار کردن ارتباط بین نشانه ها و کلمات کلیدی یک متن با آنچه که در ذهن خلاق خود می پرورند ؛ به گرداب مغلطه ی ذهنی و خیالی بیافتند.


به عنوان مثال به این بیتِ تقسیم شده از یک شعر نگاه کنید :


آبم و آبی بدنم
شیشه ام و می شکنم
یاد شکست خویش را
با ترکی تازه کنم


در سطر دوم ، فعل "می شکنم" ممکن است به معنای شکستنِ خود تعبیر شود. یعنی گمان کنیم که شاعر خواسته است بگوید که از جنس شیشه هستم و خودم ، خودم را می شکنم. به خصوص اینکه سطر سوم و چهارم ـ "یاد شکستِ خویش را / با ترکی تازه کنم ـ بر صحت این برداشت ، بیشتر صحه می گذارد. در حالیکه در حقیقت وجهی که از فعل "می شکنم" در مد نظر شاعر بوده ، شکل دوم فعل یعنی صفت مفعولی آن بوده است : شیشه ام و شکسته می شوم.


با مثالی دیگر به جملات زیر در یک داستان نگاه کنید :


"عقیق انگشتر تو ، همان نگینی ست که دیو را به فرشته و شیطان را به نبی تبدیل می کند."


کاملا مشخص است که در این جملات ، تلمیحی واضح به داستان حضرت سلیمان و قدرت نگین انگشتری اش بکار رفته است. اما اینکه شما از این جملات برداشت سیاسی می کنید و با اشاره به نگین قرمز انگشتریِ یک شخصیت سیاسی گمان می کنید که مخاطب نویسنده نیز همان شخصیت سیاسی بوده است ؛ ممکن است این تطابق شکل و متن فقط در ذهن شما وجود داشته باشد و در اصل ، آنچه که واقعیت داشته "خطای شکل و متن" بوده باشد و مخاطب نویسنده نیز فردی کاملا ناشناس و شناخته نشده باشد.


خطای شکل و متن ، یعنی اینکه شما بر اساس موضوع ها و شکل هایی که در بیرون از یک متن خوانده و دیده اید وقتی در آن متن با کلمات تصویری و تلمیحی ای مواجه می شوید که با اَشکال و داستان موجود در حافظه و ذهن شما مطابقت دارد ؛ بلافاصله این تطابق ها را کاملا با یکدیگر مرتبط بدانید و نویسنده را ناآگاهانه متهم کنید به آنچه که برخاسته از ذهنیت شماست.

.

.

  • آسیه خوئی

نظرات  (۱)

متن قشنگ و کاملا مناسبی بود و منو یاد خاطره ای از سایه انداخت که در کتاب پیرپرنیان اندیش آورده بود با این مضمون که سالها پیش شعری گفته بود قبل از جنگ ویتنام اما در محفلی شعری که خود سایه هم وجود دارد فردی ادعا می کند سایه این شعر را برای جنگ ویتنام گفته است که خود سایه در همان محفل اشاره می کند که این شعرو قبل از جنگ ویتنام سروده و جالب اینکه باز همان فرد پافشاری می کند که نه شما این شعرو برای ویتنام گفتید....
برداشت ادمهای از اشعار و نوشته ها معمولا برداشتی آزاده...
در مورد بحثی که بین ما گذشت نیز امیدوارم که نظر قبلی من سوتفاهمات ایجاد شده را برطرف کرده باشد چون من در این چند روز وبلاگ شمارا چک نکرده بودم و گرنه قبل تر برای رفع سوتفاهم اقدام میکردم و در واقع بعد از نظر شما در وبلاگ خودم متوجه آن شدم که در اسرع وقت نیز جواب دادم...
قلم تان جاری...
ایام بکام
پاسخ:
متشکرم از لطف بی نهایت شما با مطرح کردن این خاطره ی مناسب با متن. خاطره ی جالبی که از سایه بیان کردید.
خواهش می کنم. بله ، متوجه سوءتفاهم بودن مسئله ای که پیش آمده بود شدم. متشکرم.
در پناه حق
 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی