ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

سلوک [4]

دوشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۲۴ ق.ظ

.

این معشوق کیست که در جای جای رمان "سلوک" به زیباترین نام ها خوانده می شود : 
"نیلوفر، مروارید، دریا، شیرین، مها، مهتاب، اورال، ناتانائیل، مهاما ـ یا هر زیباترین نامی که شما می شناسید" و گاه در ناکجاهای "سلوک"، همچون معشوق سیاه پوشی که راویِ بوف کور در گذار پیرمرد خنزرپنزری، او را مثله می کند ؛ قیس نیز پاهای او را قلم می کند ؟؟!
همانندسازی فضای برونی و درون زیستی قیس در "سلوکِ" 1382 با فضای درونی و برون زیستیِ پیرمرد خنزرپنزری در بوف کورِ صادق هدایت، نمایانگر وجود و سیطره ی ابعاد نابسامان اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه ی آن روز، در زمانه و زمینه ی اکنون است.
اگر ناتانائیل به جای آوردن مائده های بهشتی در مائده های زمینی آندره ژید، آتش دوزخ را با خیانت خویش به ارمغان می آورد، آیا آندره ژید همچون قیس، مانند مردان شهریور 1320 ، پاهای او را پی می کرد ؟! قیسی که نماد مسیح است؛ مسیحی که به هنگام سنگسار زنی فرمان می دهد هر کس که گناهی مرتکب نشده است حق پرتاب اولین سنگ را دارد. مسیحِ "سلوک" که مدام از جنایتی که در دوران کودکی خود مرتکب نشده(قصد کشتن پرنده ای به وسیله ی فلاخنی که بازیچه ی کودکی اش بوده) ، شکنجه می شود چگونه حق شکستن پاهای ناتانائیلش را به خود می دهد ؟ و در جای دیگر پس از دمیدن های زنان حسود در گره ها و عقده ها، او دیگر نمی تواند معشوق خود را رؤیت کند و بعبارتی دیگر نمی تواند همچون گذشته قادر باشد به دیدن چگونگی احوال نیلوفر خود توسط عالم شهود بی واسطه ای که پیش از احساس بدبینانه و گمانه زنی های خود نسبت به خیانت او داشت : 
"اکنون دیگر نمی بیندش چرا که نمی تواند به دنیای عکس ها، اصوات و امواج عشق بورزد". [ص 92]
.
این همان خصوصیت تضادبرانگیز و زاده ی ناخلفِ هنرِ رازوارانه است که در جایی دیگر از متن، به آن خواهیم پرداخت.
.

.
...ادامه دارد

.

.

  • آسیه خوئی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی