مؤمنِ آل فرعون
دوشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۱۳ ق.ظ
.
انگار یادت نیست وقتی که "برادر" خواندمت
چون خواستم هارونِ من باشی ؛ برابر خواندمت
.
انگار یادت نیست از ظلمی که بر من داشتی :
شلاق جنسیت زدی چون مثل زن ، "نـّر"(!) خواندمت (!!)
.
همراهی ات را خواستم در نزد فرعون های دهر
الکن نبودم ، تن نبودم ، مثل خواهر خواندمت
.
وقتی گذشتم راحت از تسخر زدن های شما !
از عشق گفتی ... تا به جنگی نابرابر خواندمت
.
پس با خدایم هر دو تنهایی به نزدت آمدیم
فرعون تو بودی ؛ با زبانی مهربان تر خواندمت
.
من مؤمنِ آلِ تو و ترفندهای پوچِ تو
تو کافر از کبر و حسد با اینکه "بهتر" خواندمت
.
فرعون تر از تو هیچکس در هیچ دورانی ندید
حتی به روی چارمیخَت چون پیمبر خواندمت
.
.
آسیه خوئی (ایلیا) ـ دوشنبه 94/5/5 ـ 02:30 بامداد
.
.
- ۹۴/۰۵/۰۵