پادشاهی
.
دریای جستجو را بی پا و سر حبابیم دریا سری ندارد جز در ته کلاهم
.
.
بی رخصت ِ شیخ ِ خویـش ، راهی نزنیم
.
سـرباخته را ز سـر کلاهی نزنیـم
.
چون دست بشست اهرمن از دل تان
.
ما بنـده ی عشق را به شاهی نزنیـم
.
.
ایلیا ـ 92/4/9 ـ یکشنبه 17:20
.
.
- ۹۳/۱۲/۱۱
بغض سنگین مرا دیوار می فهمد فقط
جنگجویی خسته از پیکار می فهمد فقط
زندگی بعد از تو را آن بی گناهی که تنش
نیمه جان ماندست روی دار می فهمد فقط