"یکی" بود ، یکی نبود (10)
شنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۵، ۰۲:۲۴ ب.ظ
.
به نظر من ، در میان علل و عوامل متعددِ برخورداری از قدرت روحی بالا ، می توان به سه مورد ساده اما مهم اشاره کرد که هر سه در سارا که دختری شانزده ساله بود ، وجود داشت.
سارا بصورت توأمان و همزمان ، بزرگ شده و پرورش یافته در دو نقطه ی متفاوت بود. دنیای مدرنیته و طبیعت سالم. تهران و روستای پدرش. تهران ، کلانشهری با تمام خصوصیات ساختاری و فرهنگیِ متمایل به سمت مدرنیزم و ازدحام جمعیتی با تنوع افکار و نگرش های متفاوت به جهان در عصر صنعت. از طرفی دیگر روستای پدر ، نمونه ای بارز و کامل از آموزشگاهی تجربی و طبیعی بود برای ساخته شدن روحی وسیع ، تشنه و پوینده مانند وسعت کویری که روستای پدری اش در آنجا واقع شده بود و رودخانه ی کال شوری که در مسیله اش قرار داشت. سلسله کوههایی که در دوردست های روستا وجود داشت و سارا هر از چند گاه در سفرهای دسته جمعی با پدر و روستائیان به وسیله ی چهارپایان به آنجا می رفت و روح و فکر خود را در تضاد بین نسیم فرحبخش بهاری در صبحگاه های کوهستان و زوزه ی بادهای سرد و وحشی شبانه ، گرداگرد آتش عظیمی که بین چادرهای شان می افروختند ؛ به چالش می کشید. ارتباط مستمر ، زنده و مستقیم با طبیعت بکر و تمامی عناصرش ، در او انرژی لایزالی بوجود آورده بود نشأت گرفته از روح خاک و آب و باد و آتش.
به همین دلیل بود که او همزمان با حضور در زندان مخوف کمیته ؛ قادر به بررسی افکار و اندیشه ی زندانبانان ، هم سلولی هایش ، خود و پدرش بود. ضمن اینکه هر روز ، بی صبرانه منتظر بود که به هر طریقی که شده از اخبار بیرون از زندان و فضای مغشوش حاکم بر اوضاع سیاسی ـ اجتماعی آن روزگار باخبر شود.
سارا همانطور که بر کف سیمانی سلولش نشسته و به دیوار تکیه داده بود ، وقتی در مرور گفتگوهای خود با پدرش در باره ی لبنان به این نتیجه رسید که پدر نیز خود به خوبی می دانست که هنوز آزادی عقاید و افکار ، تحقق نیافته است ؛ از جا برخاست و به سمت دیوار مقابل رفت. روسری اش را باز کرد و گیره ی موهای خرمایی اش را گشود. گویی خرمنی از آتش ، هُرّی بر روی شانه ها و کمرش ریخت. با نوک گیره ی فلزی موهایش ، سینه ی گچی دیوار را خراشید :
به نظر من ، در میان علل و عوامل متعددِ برخورداری از قدرت روحی بالا ، می توان به سه مورد ساده اما مهم اشاره کرد که هر سه در سارا که دختری شانزده ساله بود ، وجود داشت.
سارا بصورت توأمان و همزمان ، بزرگ شده و پرورش یافته در دو نقطه ی متفاوت بود. دنیای مدرنیته و طبیعت سالم. تهران و روستای پدرش. تهران ، کلانشهری با تمام خصوصیات ساختاری و فرهنگیِ متمایل به سمت مدرنیزم و ازدحام جمعیتی با تنوع افکار و نگرش های متفاوت به جهان در عصر صنعت. از طرفی دیگر روستای پدر ، نمونه ای بارز و کامل از آموزشگاهی تجربی و طبیعی بود برای ساخته شدن روحی وسیع ، تشنه و پوینده مانند وسعت کویری که روستای پدری اش در آنجا واقع شده بود و رودخانه ی کال شوری که در مسیله اش قرار داشت. سلسله کوههایی که در دوردست های روستا وجود داشت و سارا هر از چند گاه در سفرهای دسته جمعی با پدر و روستائیان به وسیله ی چهارپایان به آنجا می رفت و روح و فکر خود را در تضاد بین نسیم فرحبخش بهاری در صبحگاه های کوهستان و زوزه ی بادهای سرد و وحشی شبانه ، گرداگرد آتش عظیمی که بین چادرهای شان می افروختند ؛ به چالش می کشید. ارتباط مستمر ، زنده و مستقیم با طبیعت بکر و تمامی عناصرش ، در او انرژی لایزالی بوجود آورده بود نشأت گرفته از روح خاک و آب و باد و آتش.
به همین دلیل بود که او همزمان با حضور در زندان مخوف کمیته ؛ قادر به بررسی افکار و اندیشه ی زندانبانان ، هم سلولی هایش ، خود و پدرش بود. ضمن اینکه هر روز ، بی صبرانه منتظر بود که به هر طریقی که شده از اخبار بیرون از زندان و فضای مغشوش حاکم بر اوضاع سیاسی ـ اجتماعی آن روزگار باخبر شود.
سارا همانطور که بر کف سیمانی سلولش نشسته و به دیوار تکیه داده بود ، وقتی در مرور گفتگوهای خود با پدرش در باره ی لبنان به این نتیجه رسید که پدر نیز خود به خوبی می دانست که هنوز آزادی عقاید و افکار ، تحقق نیافته است ؛ از جا برخاست و به سمت دیوار مقابل رفت. روسری اش را باز کرد و گیره ی موهای خرمایی اش را گشود. گویی خرمنی از آتش ، هُرّی بر روی شانه ها و کمرش ریخت. با نوک گیره ی فلزی موهایش ، سینه ی گچی دیوار را خراشید :
ای آزادی !
چه زندان ها برایت کشیدهام و چه زندان ها برایت خواهم کشید اما خود را به استبداد نخواهم فروخت و حسرت شنیدن یک آخ را به هنگام تازیانه ی مستبدان ، همچون داغی بر جان شان خواهم نهاد.. من پرورده ی آزادی ام.
.
.
... ادامه دارد
.
... ادامه دارد
.
.
توضیح تصویر :
تابلویی از آثار هنرمند و نقاش مشهور روسی ، خانم Galya Popova
https://www.facebook.com/galya.popova.3
توضیح تصویر :
تابلویی از آثار هنرمند و نقاش مشهور روسی ، خانم Galya Popova
https://www.facebook.com/
.
.
- ۹۵/۱۲/۰۷