ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

"یکی" بود ، یکی نبود (11)

شنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۵، ۰۲:۳۱ ب.ظ

عکس ‏‎Asieh KHoei‎‏

.

همانطور که در بخش دهم برشمردیم ، اولین و دومین دلیل توانایی و قدرت روحی بالای سارا در برابر سختی ها و ناملایمات ؛ ارتباط ناگسستنی او با جهان اول از واقعیات و دوستی خالصانه و منسجم او با طبیعت بکر بود. اما دلیل سوم که از دید او مهمترین دلیل برای داشتن این قدرت که در هر انسانی می تواند وجود داشته باشد ، ارتباط منسجم و ناگسیختنی او با جهان دوم از واقعیات بود.
سارا طبق آموزه های فطری و خوداندیشی خویش به این نتیجه رسیده بود که سه جهان به شکل سه دایره ی تو در تو و هم مرکز ، در طول حیات انسان ها ـ پیش از مرگ جسمانی ـ وجود دارد. جهان اول که کوچکترین دایره است را واقعیت اول می نامید. از نظر او واقعیت اول ، همین دنیای عادی ست که در آن ، مردم معمولی توانایی تطبیق آگاهی شان را با جهان عادی و روزمره دارند. 
جهان دوم ـ یعنی دومین دایره ـ را واقعیت دوم می نامید که در ورای دایره ی اول و جهانِ قابل رؤیتِ اول قرار داشت. از نظر او واقعیت دوم ، همان جهان ماورایی ست که در آن ، نه مردم عادی بلکه فقط آنها که واقعاً در طلب کسب این نوع از آگاهی هستند و خود را زنده به دانستن این قسم از آگاهی ها می دانند ، قدرت و توانایی تطبیق آگاهی شان با جهان غیر عادی و ماوراء جهان اول را دارند. ضمن اینکه بر واقعیت اول نیز احاطه و اشراف دارند.
جهان سوم ـ یعنی سومین دایره ـ را واقعیت سوم می نامید که محیط بر دو دایره ی قبلی ست. عالَمی که در آن ـ فقط پس از دست یابی به واقعیت دوم ـ قدرت و توانایی ساختن واحدی یگانه را از برقرار کردن وحدت بین واقعیت اول و دوم خواهیم داشت. او معتقد بود که این همان جهان وحدت خویشتنِ خویش با تمام هستی ست که در آن باید کاملاً بی عیب و نقص بوده باشی تا بتوانی قدرت تطبیق و مطابقت دادن بین واقعیت اول و دوم را داشته باشی. او معتقد بود که فقط در این نوع از اقتدار ـ بی عیب و نقص بودن ـ است که می توانی بر هر دو واقعیت دیگر سیطره و استیلا یابی و از هدایت و مهار هر دو ، راه به عالم سومی که کامل تر از دو دیگر است ببری. 
سارا همه ی این رشته از افکارش را در یادداشت های شبانه ی خود نوشته بود. یادداشت هایی که در اختیار پدر نیز قرار می داد تا او نیز آنها را بخواند و نظرش را بگوید. 
به همین دلایل سه گانه بود که سارا توانایی مقابله با هر پیشامد مصیبت باری را داشت.

در بخش بعدی علت دستگیری و بازداشت او را در تاریخ بیست و هشتم خرداد 1360 ، وقتی بعد از اتمام یکی از کلاس های دوره ای اش در سازمان هلال احمر ، برای خرید چند کتاب به خیابان اصلی شهر آمده بود ، خواهم گفت. شهر کوچکی در حوالی روستای پدری اش.
.

.
... ادامه دارد

.

.

  • آسیه خوئی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی