ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روزِ راه رفتن جنگل» ثبت شده است

.

روزی کــه درختــان همه بیـدار شوند
از راه بیـــاینـــد و پـــدیــدار شــونـــد ؛
آن دار و درختان بتِ زائیده ی خویش
آغــوش بگیــرند و سپیــدار شــونــد !
.

.

آسیه خوئی
یکی از رباعیاتم ، سروده شده در مرداد ماه 1395

.

.

  • آسیه خوئی