ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «منقار مردار» ثبت شده است

.

در سحَر باز به نجوای تو انکار شدم
مثل هر شب غزلی خواندی و هشیار شدم

باز ذهنم لغتی چند به خاطر نسِپرد
با ردیفی که "نبود" است و پدیدار شدم

قافیه ، واژه ی "تقدیر"ِ کسی بود که او
تیغ شمشیرِ من اش کُشته ، گنهکار شدم

در همان مصرع اول که شروعِ "قتل" است
اعترافی ست ز مقتول که ... بیدار شدم

یکی از جرگه ی عشّاق گله مند شده ست ...
... بگذر آن لاف گزافی ست که : بر دار شدم

لاف عشق و گله از زلفِ رها ـ آزادی ـ !؟
عاشق آن است که گفته ست : چه بسیار شدم

عاشق آن نیست که از کُشته شدن می ترسد
کُشتگان هیچ نگفتند که خونخوار شدم

تو اگر کُشته شدی هیچ نگو کُشته شدم
اینهمه شعر و غزل چیست که : گُفتار شدم !؟

کاش منقارِ شـِکـر داشتی و شُکر به لب
تا بدانی که چرا طوطیِ اسرار شدم
.

.
آسیه خوئی
پنجشنبه 95/4/17 ـ پنج عصر

.

.

  • آسیه خوئی