ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یک سینی پر از سنجــــــد» ثبت شده است

.

ذرّه ام در دور جذاب ِ میادین شما
می رباید آهنم میقات ِ آیین شما
می فشاند رشته ای نور از محلّ ِ ناف ِ عشق
قدرتی از ماورای پوشه ی دین شما
می کِشد کاه ِ تنم را تا به صحنه های نور
با شرار ِ رقص می سوزم در آجین شما
کهکشان ِ چشم ها تا ابروان ، تا گیسوان
شد "محاسن هاله"هایی رنگ ِ آذین شما
عشق ، رنگ نور باشد ، رنگ خورشید ، آفتاب
وَه چه مسرورم هم از آنم ، هم از این شما :
حلقه ای از طیف ِ گیسوی مسلسل سای تان
در حریم ِ پر انرژی ـ مهر آگین ِ ـ شما
چیست آن جنّت که از روزن نشانم داده اید ،
در مقابل با کمی لبخند ِ نوشین شما ؟


* * *
در غریبستانِ این بیگانه پرور ـ خاک سرد ـ
آشناها دیده ام بر دامن ِ چین ِ شما 
هر کبوتر تا به بامت شوکران ها خورده است
تا بنوشد جرعه ای از شعر ِ شیرین شما


* * *
می رسانم بر لب ِ رأس ِ زمین این گام ها
تا نیوشم در اجابت ، ذکر ِ آمین شما
تا که در بی سایه گی ، محو ِ تماشا می شوم
می رسد خیل ِ سلام از پیک ِ کابین شما
از شمال ِ شرق ، یک سینی پر از سنجد به دست :
میوه های لطف تان ، ترتیب ِ گلچین شما


* * *
گوی سنگینِ سرم را تا به کِی باید کِشــم ؟
تشنه ام بر فکرت و هوش ِ تبرزین شما
باز بگشائید یک پرده به حسن و روی تان
تا ببینم جنت المأوای زرین شما
.

.
آسیه خوئی ـ فروردین 1375 
منتشر شده در کتاب "آرشه های گیسو" ـ ص 58 و 59

.

.

  • آسیه خوئی