.
نیمه شب بر زلف های آسمان ، رنگ سیاه و تیره زد
ماه را با صد ستــاره روی آنهــا با سلیقـه ، گیره زد
تاجی از یک کهکشان ، سنجاق کرد از هر طرف روی سرش
بعــد لبخنــدی زد وُ یک بوســه بـر آن چشــم های خیـره زد
دخترک تا کار خود بهتر ببیند ، یک قدم پا پس گذاشت
ناگهـان افتاد روی آسمــان ، چنگی بر آن زنجیــره زد
پنجه در آن زلف های پیچ اندر پیچ زد تا زهـره شد
آسمان ، فرشی به زیر پای او از ابرهای چیره زد
دخترک ، خود ، جزئی از نقاشی اش شد ؛ نقش شد بر آسمان
ماهتاب عشق را بـا آذرخشـی بـر جهــانِ تیــره زد.
.
.
آسیه خوئی ـ 91/4/16 ـ جمعه 04:00 بامداد
.
.
- ۰ نظر
- ۲۸ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۱۷