.
من سنگ خوردم ، مات ماندم مهربانم !
این شعبده دیدن ندارد بیش از اینها
دیدن ندارد خاطری را خسته کردن
آزردن و خنجر زدن بر بهترین ها
هِی تو ! کلاهت را کمی کوتاه تر کن
باید برایت دست زد ، کولاک کردی
این روح زخمی جا شده در شب کلاهی
یادت نمی آید تنش را خاک کردی؟
حتما شنیدی من نهنگی مرده بودم ؟!
حتما شنیدی تن زدم بر ساحل درد ؟!
یک بار دیگر دست کن در شب کلاهت
انگشت هایت می خورد بر یک تن سرد
آقای بازیگر ! کلاهت را عوض کن
دست تو و دست تمام شهر ، رو شد
فهمیده اند اینجا نهنگی با غرورش
با مرگ ، با تصمیم قبلی روبرو شد
.
این شعبده دیدن ندارد بیش از اینها
دیدن ندارد خاطری را خسته کردن
آزردن و خنجر زدن بر بهترین ها
هِی تو ! کلاهت را کمی کوتاه تر کن
باید برایت دست زد ، کولاک کردی
این روح زخمی جا شده در شب کلاهی
یادت نمی آید تنش را خاک کردی؟
حتما شنیدی من نهنگی مرده بودم ؟!
حتما شنیدی تن زدم بر ساحل درد ؟!
یک بار دیگر دست کن در شب کلاهت
انگشت هایت می خورد بر یک تن سرد
آقای بازیگر ! کلاهت را عوض کن
دست تو و دست تمام شهر ، رو شد
فهمیده اند اینجا نهنگی با غرورش
با مرگ ، با تصمیم قبلی روبرو شد
.
.
"شهره سادات حقدوست"
"شهره سادات حقدوست"
.
.
- ۰ نظر
- ۲۹ دی ۹۵ ، ۱۱:۴۳