عنوان نقّاشی : "احترام" ـ اثری از مانوئل نونیز
.
پرنده ای به روی شانه ام نشسته است ، جیغ نزنید
سر و صـــدای تان نگاهِ او شکسته است ، جیغ نزنید
برای تان ترنّمی همیشگی سروده مثل باران
وَ از حضور چند گربه پلک بسته است ، جیغ نزنید
وَ هیچ آدمی صبور نیست مثل یک درخت _هرگز_
که شانه بر عبور او دهد که خسته است ؛ جیغ نزنید
شما که شکل یک درخت نیستید لااقل بپرسید
چرا وَ از کجا گریخته وَ رَسته است ؛ جیغ نزنید...
که آشیانه ای همیشگی به روی شانه ام ، به روی _
بلندشاخه های پایدار ، رُسته است ؛ جیغ نزنید
شبیه الفتی میانِ یک مَلَک وَ آدمی ، تغزّل _
میانِ یک قلم وَ دست ؛ عشق بسته است ؛ جیغ نزنید
بر این صلیب شاخه ها خیال کرده است او ، نترسید
که عشق یک درختِ ریشه ناگسسته است ، جیغ نزنید...
.
آسیه خوئی
.
.
- ۱ نظر
- ۳۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۳۵