والتّین و الزّیتون
.
دو روز متوالی ست که باران می بارد.
روز اول نم نم اما پی در پی می بارید.
بارانِ امروز از سحر تا به این لحظه که از ساعت پروازت نُه ساعت و نیم می گذرد همچنان شدید می بارد.
بعد از سال ها ، انگار امروز اولین بار است که به سفر می روی. داشتم در دلم زمزمه می کردم که :
خدایا ! چقدر مادر بودن سخت است و تحمل تو در عاشقی هایت چه بسیار !
گویا صدای دلم را شنیدی که گفتی : به سفر قندهار که نمی روم. سه روز دیگر برمیگردم.
همانطور که در دلم می گفتم انشاالله ، پیاله ای را پر از آب کردم تا پشت قدم هایت بر روی زمین بریزم.
گفتی : باران می بارد.
.
تا دو روز قبل که اصلا از آمدن باران خبری نبود ، مدام این شعرم را زیر لب زمزمه می کردم :
.
باران ببار ای آسمان بر دانه های نازنین
بیرون بیاور خضر را ، محبوس مانده در زمین
.
آبی ! فرازی بر شبِ اکنونیان یر ما بتاب
رخشان چراغی نیست ما را ، تیره ماهت را ببین !
.
در هیأت یک ارغوان ، جبریل ظاهر شد وَ گفت
تا او بیاید ، شعر من زیتون بباراند وَ تین
.
.
پ.ن : ارغوان درختی ست که جبرئیل در هیبت و هیأت آن بر موسی (ع) نازل می شده است.
.
.
.
باران / دانه های محبوس / تین و زیتون / خضر
.
.
- ۹۳/۱۱/۲۲
ترا بس منتظر ماندم *** اوتاندی لحظه لر مندن
بدان من دوستت دارم *** اینان بو یاشلی گوزلردن
سفر از تو گذر از تو *** فقط یول گوزلمک مندن
بدان با یک نگاه تو *** اوچاردی غصه لر مندن
سلام خیلی جای تاسف دارد که نقاش که قسمتی از درونش را روی بوم برای بیننده می گذارد، آنطور که شایسته و بایسته اش است تکریم نمیشود و کمتر کلمه مقدس هنرمند در موردش بکار می رود.
اما بازیکن فوتبال و بازیگر (که در پارتی شبانه دستگیر می شوند و بعضیهایشانم شغل دومی یافته اند بنام فروش مواد مخدر و روانگردان) با هیاهو و غوغا سالاری و بوق و ... محترمند و به اولی پدیده می گویند و به دومی سوپر استار و ...
پناه بر خدا از روزی که کلمات در معنای ضد خود سنگر می گیرند.
بنابراین همیشه و هر لحظه و دمادم باید بگوییم پناه بر خدا.
( ایلیا خانم مختاری که نظرو تایید کرده و ظاهرش کنی یا بطور خصوصی باقی بگذاریش)