ایوان یزید ؛ محلی که یزید ملعون در آنجا ایستاد و با اسیران صحبت کرد. محلی که با چوب خیزران ...
.
غریب که باشی / از سر و سرّی که با حضرت دوست داری /
سر را می زنند / تا سرّ / همیشه / سرّ بماند.
.
.
نمی دانم تا به حال برایتان قابل تصور بوده است یا نه ؟
اینکه بتوانید به هنگام رسیدنِ کاروانِ اسیرانِ کربلا به کاخ یزید ، خود را در جمع بــانــوانــی تصور کنید که دور تا دور خانم حضرت زینب (س) حلقه زده بودند تا ایشان بتواند بی آنکه خیلی به چشم نامحرمان آید ، به راحتی از جا برخاسته و وقتی به نحوه ی عملکرد و سیاست های یزیدبن معاویه اعتراض می کند تا آن سخنرانی قرّای خود را ایراد نماید ؛ شما نیز به هر نحوی که قادرید و با هر هنر و توانایی و استعدادی که در چنته دارید ، در راستای سخنان ایشان - که از خطبه ی شقشقیه ی پدرشان اگر وزین تر نبوده کمتر نیز نبوده است - همزادپنداری داشته باشید.
.
.
.. «« خیابان های ما »» ..
.
تا به کِی این خاک ، بایر به بلا خواهد بود ؟
راهِ جـــوباران آن ، سمـت خـطا خواهد بود
.
تا به کِی خورشید را سر ببُرند از هـر بام ؟
بام هامان بی رد از پای خــدا خواهد بود !
.
از خیابان های ما می گذرد شب هر شب
مستِ رگ های گلوی شهــــدا خواهد بود
.
هر زمان ، ای ســاقیِ "ابن زیاد" از کأساً
ناوِلِ عاشق ، نه تسکین شما خواهد بود !
.
عشق ، آسان نیست در ورطه ی این مشکل ها
بـد مزاجـی از مجـازی ؛ به خَــلا خواهد بود !
.
عاشقی یعنی که سَر را به بدن ، سنگینی
تن ، جدا از سِرّ ، سزاوار فنا خواهد بود
.
ما سَر هر کوچه مان ، سـِـرّ جدایی داریم
سَر اگر بالاست ، تن های جدا خواهد بود
.
سَــردَرِ هر خانه در کوچه ی سَـــربالایی ،
پرچمی قرمز که در باد ، رها خواهد بود ؛
.
یــادمــان می آوَرَد "شـــــام غـریبــــان" ات را
سفره هایی که به مهمان ، نه روا خواهد بود !
.
ترســــی از شبنـم به چشمـــان شقــایق داران ـ
ـ نیست ؛ آیا اینچنین اشک ، سزا خواهد بود ؟
.
کاسه های چشـــمِ خونین شده را می نوشند
باده نوشان را چنین جور و جفا خواهد بود
* * *
تا به کِی این خاک ، بایر به بلا خواهد بود ؟
راهِ جـوبـارانِ آن ، سمـت خــطا خواهد بود
.
از خیـابـان های ما می گـذرد یک شبگـــرد
مست ؛ بی تشویش از روز جزا خواهد بود
.
ایلیا
.
.
زندگی کنید مثل علی و بمیرید مثل حسین
.
.
« پایان قسمت چهارم »
.
.