نگاه چهارم ( غربت )

ایوان یزید ؛ محلی که یزید ملعون در آنجا ایستاد و با اسیران صحبت کرد. محلی که با چوب خیزران ...
.
غریب که باشی / از سر و سرّی که با حضرت دوست داری /
سر را می زنند / تا سرّ / همیشه / سرّ بماند.
.
.
نمی دانم تا به حال برایتان قابل تصور بوده است یا نه ؟
اینکه بتوانید به هنگام رسیدنِ کاروانِ اسیرانِ کربلا به کاخ یزید ، خود را در جمع بــانــوانــی تصور کنید که دور تا دور خانم حضرت زینب (س) حلقه زده بودند تا ایشان بتواند بی آنکه خیلی به چشم نامحرمان آید ، به راحتی از جا برخاسته و وقتی به نحوه ی عملکرد و سیاست های یزیدبن معاویه اعتراض می کند تا آن سخنرانی قرّای خود را ایراد نماید ؛ شما نیز به هر نحوی که قادرید و با هر هنر و توانایی و استعدادی که در چنته دارید ، در راستای سخنان ایشان - که از خطبه ی شقشقیه ی پدرشان اگر وزین تر نبوده کمتر نیز نبوده است - همزادپنداری داشته باشید.
.
.
.. «« خیابان های ما »» ..
.
تا به کِی این خاک ، بایر به بلا خواهد بود ؟
راهِ جـــوباران آن ، سمـت خـطا خواهد بود
.
تا به کِی خورشید را سر ببُرند از هـر بام ؟
بام هامان بی رد از پای خــدا خواهد بود !
.
از خیابان های ما می گذرد شب هر شب
مستِ رگ های گلوی شهــــدا خواهد بود
.
هر زمان ، ای ســاقیِ "ابن زیاد" از کأساً
ناوِلِ عاشق ، نه تسکین شما خواهد بود !
.
عشق ، آسان نیست در ورطه ی این مشکل ها
بـد مزاجـی از مجـازی ؛ به خَــلا خواهد بود !
.
عاشقی یعنی که سَر را به بدن ، سنگینی
تن ، جدا از سِرّ ، سزاوار فنا خواهد بود
.
ما سَر هر کوچه مان ، سـِـرّ جدایی داریم
سَر اگر بالاست ، تن های جدا خواهد بود
.
سَــردَرِ هر خانه در کوچه ی سَـــربالایی ،
پرچمی قرمز که در باد ، رها خواهد بود ؛
.
یــادمــان می آوَرَد "شـــــام غـریبــــان" ات را
سفره هایی که به مهمان ، نه روا خواهد بود !
.
ترســــی از شبنـم به چشمـــان شقــایق داران ـ
ـ نیست ؛ آیا اینچنین اشک ، سزا خواهد بود ؟
.
کاسه های چشـــمِ خونین شده را می نوشند
باده نوشان را چنین جور و جفا خواهد بود
* * *
تا به کِی این خاک ، بایر به بلا خواهد بود ؟
راهِ جـوبـارانِ آن ، سمـت خــطا خواهد بود
.
از خیـابـان های ما می گـذرد یک شبگـــرد
مست ؛ بی تشویش از روز جزا خواهد بود
.
ایلیا
.
.
زندگی کنید مثل علی و بمیرید مثل حسین
.
.
« پایان قسمت چهارم »
.
.
- ۹۳/۰۸/۰۷
آره یادمه که
همیشه معتقد بوده ای که :
"دیو اگر عاشق شود هم گوی برد
جبرییلی گشت و آن دیوی بمرد
اسلم الشیطان آن جا شد پدید
که یزیدی شد ز فضلش بایزید
پس اگر دیو عاشق شود به جبرییل تبدیل می یابد و بر همین سیاق هم، یزید که فرد بسیار منفوری است تبدیل به بایزید که سلطان العارفین است می گردد."
اما ...
آره این اما خیلی مهمه ایلیا.
همیشه در مورد همه جواب نمیده. خوشحالم که خودتم به تجربه برات ثابت شد که در مورد همه صدق نمی کنه. افسوس که تو نصایح دوستانت رو می شنیدی اما بکار نمی بستی و چند سالی از عمرت رو ... نمیتونم بگم هدر دادی. نه اصلا هدر ندادی. خودت هم میدانی چرا ؟
خدا بسیار حکیم است و خوب میداند چرا چنین صحنه هایی را کارگردانی می کند.
فقط در بیت خدا بمان.