ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۱۱ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

.

روزی که عشق یخ زد و آهن مذاب شد

وجدان هر پرنده دچار عذاب شد

 
می ترسم از صداقت همسایه هایم, آه
با هر که مهربان شدم افراسیاب شد
 
با کوه هم سخن شدم اما دروغ گفت
با چشمه همسفر شدم اما سراب شد
 
با اتکا به پوشش این چند تکه ابر
کی می شود مزاحم یک آفتاب شد
 
این پرسشِ همیشه مرا رنج میدهد
باید چقدر منتظر یک جواب شد
 
سیبی برای خوردن انسان وزیده یا
انسان برای خوردن سیب انتخاب شد؟!
 
تنها امید ما به سفال دل تو بود
کآنهم دچار وسوسه های لعاب شد
 
دیدی که دستهای تو هم دور گردنم
با اعتماد آمد و آخر طناب شد؟!
 
با دست خویش مزرعه هامان به باد رفت
با خون خویش گندممان آسیاب شد ...
 
"کوروش کیانی"

.

.

  • آسیه خوئی