.
یکی از راهبردهای بسیار مؤثر در اداره ی جامعه و هدایت آن به سوی کمال پیشرفت ، بهورزی و بهروزی ؛ به کار بردن تئوری انتخاب از سوی رهبران و مسئولینِ آن جامعه برای مردمان است.
تئوری انتخاب در مقابل تئوری کنترل بیرونی قرار دارد. کنترلی که در طی چهار دهه حکومت جمهوری اسلامی کشور ما ـ ایران ـ ثمراتی جز آسیب های اجتماعی ، مذهبی و روابط سوءبین المللی نداشته است.
.
در تئوری انتخاب باید ضمن اطلاعات بسیار گسترده ای که در اختیار مردم قرار داده می شود ، به آنها این فرصت را بدهیم که حق انتخاب بهترین راهکارها را برای چگونه بهتر زیستن داشته باشند. اگر رهبران جوامع معتقد به شیوه و سبک خاصی از زندگی برای مردم خود هستند باید این حق را به تک تک افراد آن جامعه بدهند که آنها پس از آگاه شدن از اطلاعات کافی در باره ی آن سبک خاص و همچنین دیگر شیوه های زندگی ، می توانند به انتخاب خود حتی هر یک از شیوه های متفاوت دیگر را که هیچیک در تضاد با منافع کل جامعه نیست ، برگزینند.
.
در صورتی که رهبران جامعه بخواهند با تئوری کنترل بیرونی یعنی با تسلط شیوه ها و روش های برآمده از روان شناسیِ تحمیل ، اجبار ، تحکم ، زور و استفاده ی آمرانه از قدرت ؛ تمامی افراد جامعه را ملزم به اجرای سبک خاصی از زندگی کنند ؛ مسلم و واضح است که پذیرش و قبول این تحکمات را فقط آن قشر از جامعه انجام می دهند که در نگرش ها و عقاید خود با آن رهبران ، همسو و هم جهت و چه بسا هم پیاله هستند و دیگر اقشار نیز یا در مقابله با این جبر و استبداد برخواهند آمد و یا کاملا خونسردانه و بی تفاوت به راه و روش پیشین و مقبول خود ادامه خواهند داد.
.
یک جامعه ی سالم برای اجتناب از رفتارهای خودتخریبگر ، به روابط خوب و دوستانه بین رهبران و مردمان نیاز دارد. چرا که پیوند بین آنها باعث حفاظت رهبران و مردم در برابر رفتارهای مخاطره آمیز خواهد بود. جامعه برای ارائه ی کار کیفی و فکری بهتر و افزایش بهره وری ، نیازمند رابطه و پیوند خوب با رهبران است. اگر این رابطه ، رابطه ای مستبدانه و خصمانه و دیکتاتورمنشانه از سوی رهبران باشد ، همواره اکثر افراد جامعه ، درد و فلاکت و بدبختی و شکست و عدم موفقیت و مشکلات روزانه ی خود را به همان رهبر و رئیس و دولت و مسئولین نسبت می دهند.
.
.
... ادامه دارد
.
.
- ۰ نظر
- ۱۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۴۰