ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۳۴۹ مطلب توسط «آسیه خوئی » ثبت شده است

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید

.

 

  عشـق یعنی «پیـرهن چاکی» به وقتِ گُـل شدن

  خام باشی پخته خواهی شد به حدِّ مُـل شدن

 

  عشق یعنی قطعه قطعه در تلاوت آمدن

  رَحلِ بالی از دلت جوشد برای قُل شدن

 

  *  *  *

 

  عشق یعنی سیرِ گندم تا شکاف فرق آن _

  _ از گلوی مردمان هر عقــده را وَحلُـل شدن

 

  کوله ات را پر کنی از نان و ایمان ، بی چـــراغ _

  _ در میان شهر گشتن ، خوشه ای سنبل شدن

 

  عشق یعنی مثل شاه عبّاس باشی لااقل

  در قبای ناشناسی ، آسمــان را جُل شدن

 

  *  *  *

 

  عشـــق یعنی راهــوار و مرکبِ امــری عظیـــم

  در پی اجرای هی هی های هـو  دُل دُل شدن

 

  قنطــــره بودن میـان دجـله تا رود فـرات

  آب را تا مشک بردن ، کربلا را پُـل شدن

 

 آسیه خوئی ـ 92/8/19 ـ دوشنبه 11:15 ظهر

.

.

واژه های کلیدی :

  امر عظیم

  قنطره

  رَحل

  مُل

  آسمان جُل

تعداد بازدید کننده های این پُست : 387 نفر

  • آسیه خوئی

♒ Mermaids Among Us ♒ art photography  paintings of sea sirens  water maidens -

می رود و نمی رود ، دقیقه ای درنگ شد ، باز نگاه می کند

تازه علاج کرده بود چشمِ پُـر نظـر به خود ، باز گناه می کند

.

آینـــه !  شـاهـدی چقدر در نگاهِ تـو به دنبـال جـرقّـه ای سپیــد

پلک نمی زند به هم سپس به وقت گفتگو وقت تباه می کند ؟

.

خانه که می رود به پای آینه ... نگاهِ پی در پیِ هم به آینه ...

آینــه یـابد عاقبت نگاهِ آن شبـش ... وَ صـد مرتبه آه می کند :

.

پوست وَ گوشت ، استخـوان وَ چند کیسه خون ؛ همین جاذبِ حضرتِ شما ؟!

حضــرتِ بـاقــی و گناه ؟ چــــرخ دورِ استخـوان ؟!  _چهـره سیـاه می کنـد _ .

.

گفت که عشق می مکد تمام مورَگانِ آن کس که زده ست تن به آب !

ـ : آب که غــوطــه می دهد چه ترس ؟ موج موجِ دریا مَـدِ مـاه می کند

* * *

خانمِ چشـم های من ! گناه نیست آنچه در قلب شمـا شکفته است

قفل و کلیدِ حبس در زمان ، مکان وَ ...  ؛ "عشق" نیز افتتــاح می کند

.

آسیه خوئی ـ دی ماه 1380 ـ مجموعه شعر "ایلیا" ـ صفحه ی 92

.

.

  • آسیه خوئی

mermaid Things we think are super cool over here at The Mermaid Tail. Swim Like a Mermaid www.themermaidtail.com

.

در خیابان پنجاه و پنج
ساعت پنج عصر
پنج دقیقه بیشتر طول نکشید
حرف هایی که 
اصلا به تو نگفتم
اما همان شب 
تا پنج صبح
دو کلاغ
روی تک درخت کوچه ی مان 
زاغ سیاهی را می زدند !!!

پنج دقیقه بیشتر طول نکشید
حرف هایی که
باید می گفتم و 
نگفتم از پنج عصابه گردان
با پنجاه عصایب
در پنجه هایشان.

پنج دقیقه بیشتر طول نکشید
حرف هایی که
نگفتم از 
پنجاه هزار اجنّه
لشکر عظیمی که
با هر پنج انگشت خود
تمام پنج دری ها را
پوشانده اند.

پنج دقیقه بیشتر طول نکشید
حرف هایی که
نگفتم از
نخ های پیچیده شده 
در هر پنج انگشت عصابه گردان ها
تا به انگشتان ما.
نگفتم از
حرف هایی که
با انگشتان ما می نویسند
با ذهن ما می خوانند
با چشم ما می بینند
با اندیشه ی ما می فهمند
با دهان ما می گویند.

نگفتم از عصابه گردان هایی که
با پاهای ما می روند
با پاهای ما می آیند
با زبان ما حرف می زنند
با زبان ما سکوت می کنند
و با قلب ما عشق می ورزند
تا من آنقدر دیر بیایم
که تو با چشم هایی
تاریک تر از پنجره ی فراموشخانه ها 
بپرسی : 
ببخشید ! شما خانمِ ؟؟؟
و من ...
تمام حرف هایم که 
می خواستم بگویم
در حلقه ی عدد پنج 
این قلب وارونه
محو شود
عشق من !

.

آسیه خوئی ـ 94/3/8

.

.

  • آسیه خوئی

The Little Mermaid.

.

در این جمله که می گویم "نمی گویم که می آیم" بلاهت نیست

در آن جمله که تـــو آیینـــه را دیــوانـــه می نامـی ؛ درایت نیست

.

چه پُــر شهـــد و شکـربار است این شیــرین زدن های جنون آمیز

بیـــا دیـوانـه بـاش ای عقلِ من !  این عاقلی هایت عنایت نیست

.

اگر امــواج دریـــا برکه ای را خشمگیــن ســازد سـونامـی نیست

نصیحت هــــای مجنـــون بر دلِ دیــوانــه وارت بـی ملاحت نیست

.

آسیه خوئی ـ 94/3/5

.

.

  • آسیه خوئی

sketch

بگذار مانند خودت ظالم ترین باشم

از اشکِ پرده در بگویم ؛ خود به چین باشم !

.

از قِدمتِ صد سال نوری "عاشقت بودن"

بی هیچ پروایی بگویم ؛ خود جَنین باشم !

.

در هاله ای از شکّ و تردیدت بیاندازم !

نسبت به خود با خویش اما در یقین باشم !

.

در آسمان ها از ملائک امتحان گیرم

در آزمون های خودم قعر زمین باشم !

.

در سِحرِ جذابیتِ کامل ترین مخلوق

او را شبیه ماه نامم در کمین باشم !

.

دلبسته ی هر که شبیه اوست هم باشم !

دلبسته ی این و همان ، آن و همین باشم !

.

هر چه که دور از دست باشد را نمی خواهم !

آغوش اگر بگشاید او را هم قرین باشم !

.

خودخواه تر از من نباشد بین عاشق ها !!!

بگذار مانند خودت ظالم ترین باشم

.

آسیه خوئی ـ 94/3/4 

.

.

  • آسیه خوئی

هنگام انفجارِ ستارگان ، از گازها و موج های حاصل ، ترکیبی بسیار زیبا بمانند گل سرخ تشکیل می شود.

.

چشم ، دریا شد هنوز از اشک می پرسد

سینه ام گنجی نهان شد ، باز می ترسد

.

یک قنـــاری در دهانم بـال و پـر ریـزد

دفتر شعرم به صدها برگ می رقصد

.

او نفهمید از چه دریایی سخن گفتیم

همچنان او از گمـان خویش بنـویـسد

.

عنکبوتی با زمـــان ، آهسته می آید

با تراوش های ذهنش تار می ریسد

.

روی مغزم ، از نرون ها خانه می سازد

رازهــــای مــانده را وارونـــه می لیسد

.

آسیه خوئی ـ 94/3/3

.

.

  • آسیه خوئی

laughter!

توزیع اطلاعیه مشکوک در تهران

فراخوان خونین برای جلوگیری از حضور زنان در ورزشگاه

کد خبر: ۲۳۶۱۷۸۱۹ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۹:۳۵

.
روزنامه ایران نوشت :

«منتظر حضور خونین امت حزب‌الله در 29 خرداد سال 94... در ورزشگاه 12 هزار نفری آزادی هستیم.»

این جملات آغازین اطلاعیه‌ای پرینت شده است که به صورت گسترده‌ای در تهران و بویژه مناطق جنوبی و مرکزی پایتخت در حال توزیع است.

تهیه‌کنندگان متن ، هدف از فراخوان خود را «مقابله و رویارویی با حضور زنان در ورزشگاه و نهی از منکر مسئولین وزارت ورزش» اعلام کرده‌اند. (!!)

.

.

این متن‌ها طبیعتِ‌ من‌ هستند

این متن‌ها طبیعت هستند

و در امضای من پرنده‌ای هست که

هر صبح

اینجا

به‌ طور عجیبی می‌خواند

و من به‌ طور عجیبی عادت کرده‌ام که

هر صبح از خواب بلند شوم

و پنجره را باز کنم.

در این لحظه

به‌ طور عجیبی می‌خواهم با طبیعت ارتباط برقرار کنم

و طبیعت

ارتباط با من را

به‌ طور عجیبی برقرار نمی‌کند.

پنجره را می‌بندم بدون آنکه مأیوس شوم

و بدون آنکه طبیعت را مجبور کنم بر این کارش دلیلی ارائه کند.

چون به دوردست اگر نگاه کنم

طبیعتِ دمِ دست را از دست می دهم

و طبیعتِ دم دست هم حاضر نیست

در آواز پرنده

دورتر از آنچه هست برود

و یا اصلا آواز پرنده ، او را دوردست کند.

برای آنکه به دورتر نگاه کنم

نزدیکتر را از میان برمی دارم

و این به نظر عادلانه نمی رسد که

طبیعت نزدیک را فدای طبیعت دور کنم.

گرچه این کار را هم که نکنم

در عمل طبیعتِ دور است که فدای طبیعت نزدیک می شود.

پس واقعا نمی دانم چه کنم.

پنجره را می بندم

و پرنده

به‌طور عجیبی تنها می‌ماند.

.

.

  گفته بودم تا بیایی ، در تو ای زیبا غزل خواهم غنود

  ایستادم پای تو با آینه ، قرآن وُ آب ، اسپند وُ دود

  آبشاری از قصیده ، در کنارش یک غزالِ مثنوی

  آخرین تصویر تو ، من ، در دو قابِ خالیِ این چشم بود

  من که گفتم در «تو» ام ، آن آینه  شاهد به پیدائیِ من

  آب در آن آبشارم ، « آیه در قرآن  وَدودم » ، دودِ عود

.

  * * *

  در سفر بودی نبودی ، این خدم ها خانه را جارو زدند

  گرد و خاکی شد به پا ، اما من آب آوردم از جوی تو  زود

  گفته خواهد شد که من وقتی نبودی غِشقِرق ها کرده ام

  خب غلط کردم ، ببخشید ؛ این لباس نازک این هم چوبِ تود !

  باز اگر خواهی برایت می پزانم لوبیایی در برنج

  قول دادم بر خدا ، قهر تو با شیرین زبانی هاست سود

  راستی دیدم برایم هدیه یک پیراهن آوردی ، چه خوب !

  آه ، گویا شرطِ عریانیِ عاشق  در سه جلدِ ما نبود !

  هر چه تو گویی همان است  اینکه در حوض بلورینم ، درست

  اینکه اینسان فاش می گویم که آبم را عوض کن زود زود

  اینکه نیمه شب نباید مثل ماه آیم به روی آب حوض

  اینکه من دریایی ام ، باید صدف پوشم وَ در اعماق بود

  اینکه وقتی عمقِ دریاها نگه می داری ام تا گم شوم ،

  باز مثل یک پری ، غمگین ، دلم در نیلبک گردد کبود ...

  اینکه تنها گلِ سرخ ات با وجودِ دشتِ گلزاران ، من ام

  اینکه تنها با تو آیم در سخن ، شعر از تو آید در وجود

  اینکه تو دلواپسم هستی ، قفس سازی برای گوسفند

  آب در ظرفی کنارم می گذاری ، تا به ایامِ  وَعود

.

  * * *

  هر چه تو گویی درست اما نگو از پیش تو باید روم

  نَقل ِ پرواز وُ پرنده ؟ ... هُل نده ... آن روز هم گویم دُرود !!

.

آسیه خوئی(ایلیا)

.

.

  • آسیه خوئی

بیست ماه بدون فساد بزرگ

.

پورمحمدی گفته که « در بیست ماه گذشته فساد بزرگی در کشور اتفاق نیافتاده است.» البته چنین اتفاقی بسیار مهم است. اصولا اینکه در ایران امروز نه بیست ماه که دو ماه از زندگی مردم بگذرد و یک فساد عظیم مالی رخ ندهد، خودش یک معجزه الهی است. بیایید ببینیم که همزمان با این بیست ماهی که در کشور هیچ فساد بزرگی رخ نداده، چه اتفاقات بزرگی رخ داده است:
یک، دولتی که برسر کار است، نزدیکترین دولت به رهبری نیست و علاوه بر آن رهبر جمهوری اسلامی هر روز از دولت چهار تا گله و شکایت می کند، آگاهان معتقدند، اگر دولت حاکم دولتی بود که مورد قبول رهبری بود، مثل هشت سال دولت احمدی نژاد، حتما هر دو ماه یک فساد اقتصادی بزرگ رخ می داد.
دو، سپاه هر دو ماه یک بار دولت را تهدید به کودتا یا چیزی شبیه این می کند، فکر کنید اگر هر ماه دو تا فساد اقتصادی بزرگ رخ می داد، سپاه نه تنها اعتراضی به دولت نداشت، بلکه مثل دوره احمدی نژاد هفته ای ده بار رئیس جمهور قربان سپاه می رفت و سپاه کف پای رئیس جمهور را می بوسید. بدبختی را ببین! در کشورهای درپیتی مثل مصر و ترکیه و پاکستان، وقتی دولت فساد مالی می کند، ارتش علیه دولت اقدام می کند، در ایران هر وقت دولت فساد مالی را کنترل می کند، ارتش و سپاه دولت را تهدید به کودتا می کند.
سه، در همین بیست ماه هر هفته یک وزیر برای استیضاح یا سئوال یا فحش خوردن و خائن خطاب شدن، به مجلس احضار شده، و علت اصلی این ماجرا همین است که بیست ماه است که فساد مالی بزرگی رخ نداده است. اگر هر هفته دو تا فساد مالی بزرگ رخ می داد، مثل هشت سال آخر احمدی نژاد( در واقع اول و آخرش یکی بود.) حتما مجلس نه تنها هیچ وزیری را احضار نمی کرد، بلکه اگر فکر سئوال کردن از ذهن نمایندگان مخالف دولت هم می رسید، بلافاصله رهبری به آنها معترض می شد.
چهار، در بیست ماه گذشته، هر دو ماه یک بار اسم احمدی نژاد و هر چهارماه یک بار اسم معاونین او را می شنویم، اگر فساد مالی در این بیست ماه فراوان بود، هر روز اسم آنها را می شنیدیم.

.
نتیجه گیری اخلاقی(!!): هر چه نفوذ اسلام در دولت بیشتر باشد و دولت بیشتر مطیع مقام معظم رهبری باشد، فساد مالی بیشتر و بیشتر می شود. 
نتیجه گیری سیاسی(!!): کاهش دزدی در کشور با وحدت میان قوای سه گانه رابطه عکس دارد، هر چه اختلاف میان رهبران حکومت بیشتر باشد، دزدی کمتر می شود.

.

.