ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۳۴۹ مطلب توسط «آسیه خوئی » ثبت شده است

.

نیمه شب بر زلف های آسمان ، رنگ سیاه و تیره زد
ماه را با صد ستــاره روی آنهــا با سلیقـه ، گیره زد
تاجی از یک کهکشان ، سنجاق کرد از هر طرف روی سرش
بعــد لبخنــدی زد وُ یک بوســه بـر آن چشــم های خیـره زد
دخترک تا کار خود بهتر ببیند ، یک قدم پا پس گذاشت
ناگهـان افتاد روی آسمــان ، چنگی بر آن زنجیــره زد
پنجه در آن زلف های پیچ اندر پیچ زد تا زهـره شد
آسمان ، فرشی به زیر پای او از ابرهای چیره زد
دخترک ، خود ، جزئی از نقاشی اش شد ؛ نقش شد بر آسمان
ماهتاب عشق را بـا آذرخشـی بـر جهــانِ تیــره زد.
.

.
آسیه خوئی ـ 91/4/16 ـ جمعه 04:00 بامداد

.

.

  • آسیه خوئی

.

اصلاً زمانه ی عجیبی نیست روزگار بلبشویی که در آن به سر می بریم. 
همه ی ماجراها و وقایعی که در این چند ماه اخیر در ایران به وقوع پیوسته همان حکایت همیشگی ست : 
"گل آلود کردن آب و ماهیگیری های عوامل داخلی و خارجی سلطه"
اما امان از وقتی که در این میانه ، غوغاسالاری خرده پا و به ظاهر ادیب برای ازدیاد جمعیت طرفداران چاپلوس خود که اغلب او را طعمه ی اهداف سیاسی خویش قرار می دهند ، فرصت را برای ضربه زدن به وجهه ی اجتماعی ـ سیاسی همسلکان خود غنیمت شمارد. طبیعی ست که او نیز مثل بعضی سیاستمداران ، مانند همیشه گمان کند که در این فرصت های پیش آمده می تواند با تخریب دیگری ، به جلوه گری و خودنمایی ارزنده تری دست یابد. غافل از اینکه تکرار این اشتباهات در درازمدت به رسوایی نهایی و کلی و شکست قطعی و حتمی خود او خواهد انجامید. اویی که گمان می کند می توان همیشه برای هر "دیگری" چنین قطعیتی را تحت عنوان "شکست رقیب" در خیال خود پیش بینی کرد و برنامه ریزی. و جاهل از اینکه شاید این بار ، این "دیگری" کسی باشد که در روند فعالیت های خویش ، اصلا نه میدانی می بیند و نه بیشه ای. نه به مفهومی بنام رقیب معتقد است و نه به فریبی بنام "تلاش برای شهرت و نام" می اندیشد.
بی گمان چنین غوغاسالارانی آنچه را نیز که تاکنون بعنوان فعالیت از مخیله ی مشوش شان ترشح می یافته بدون در نظر گرفتن "وجود قاطع دیگری در متن-نوشته ها و متن جامعه" بوده و همیشه به وصف و شرح و بیان احساس نارسیستی "خود" می پرداخته اند. بنابراین مانند همه ی دوره های پیشینِ تلاطمات ذهنی خویش ، از رودخانه ی گل آلود شده ، شکاری به جز حشرات موذی در سطح آب نخواهند داشت. ثمن بخس.
چرا توطئه ی هلاک نهنگ ها و دولفین ها را در سر می پرورانیم وقتی هیچ توان و تجانس و تناسبی برای شکار حتی ماهی های سیاه کوچولو نداریم ؟! ماهی های سیاه کوچولویی که حالا حتی یک اقیانوس هم گنجایش تعداد آنها را برای حبس کردن شان ندارد.
بگذریم که مهم اندیشه و باطن افراد است و نباید از ظاهر افراد ، شناختی جامع و کامل منتج شود اما مگر ظاهر و پوشش کسانی که همه ساله از آنها حمایت می کنیم شبیه به اعراب و آل سعود نیست که مثل مرغی مگس خوار در میان نوشته های دیگران مترصد یک واژه ی عربی هستیم تا آن را همچون چماقی بر سر او ، سر هر نابزنگاه فرود بیاوریم ؟! 
ریشه یابی و شرح معنای یک نام عربی مانند "لیلا" ، ربطی به ناسیونالیسم ندارد. 
ایسمی که از سوی دغل دوستان فقط برای شکار مگسان ، شیرینیِ دلچسب و دهان جمع کن(!!) دارد.
.
در انتها ناگزیر از تکرار ، دوباره باید گفت :
" لیلا " نامی ست عربی ، مجموعی از مفاهیم غنی ، زیبا و ترکیب شده از دو کلمه ی " لیل " به معنای "شب" و " لا " به معنای " نه ". چینش این دو کلمه ( لیل و لا ) در کنار هم ، به اقتضای حذف لفظیِ حرف مکرر لام در مرتبه ی دوم و سوم ، سبب به وجود آمدن شکل تلخیص یافته ی کلمه ی " لیلا " شده است. از این رو لیلا به معنای " چراغ شب " نیز اطلاق می شود. در نتیجه " لیلا " نام کسی ست که همچون چراغی در شب می درخشد و در واقع به هر تاریکی و سیاهی (لیل) ، " لا " گوید و " نه " .

.

.

  • آسیه خوئی

.

شاید کودکانِ ترس و وحشت
دیگر هرگز به سخره نگیرند
لخت بودنت را
و هوار نزنند برهنگی هایت را ،
اما با آینه ها چه خواهی کرد !؟

امروز به هر چه می نگری
خورشیدی ست از آینه ی پابرهنگان 
در برابر حرام زادگانی که
عور بودنت را انکار می کنند.
.

.
آسیه خوئی

.

.

  • آسیه خوئی

.

در دل دیوارها حکمت های نهفته ای ست. 
دیوارهای خموش ، شایستگی ذخائر حکمی را ندارند.
باید پیش از فروریخته شدن دیوارها و برای حکومت شادان ، سینه ی دیوارها را به جاری شدن حکمت هایی که در دل خود نهفته و پنهان داشته اند گشود. چرا که طی یک قرن گذشته ، سرمایه های فرهنگی هنگفتی برای برپایی این دیوارهای خاموشی گزیده هزینه شده است.

.

.

  • آسیه خوئی

.
"میلیتاریسم" در محتوای واقعی و حقیقی خود فاقد پتانسیل های منفی و واجد انرژی های مثبتی ست که در معنای اصلی خود ، سرچشمه و منبع همه گونه امنیت است. "میلیتاریسم" به قدرت و توانی نظامی و ارتشی گفته می شود که بدون دست یازیدن به جنگ ، هر گونه احتمال حمله از سوی دیگران را به سبب تسلیحات پیشرفته ای که دارد به صفر می رساند و به همین سبب میلیتاریست ها معتقدند که به مطمئن ترین و تنها راه رسیدن به صلح دست یافته اند. 


"میلیتاریسم" یک ایدئولوژی ست که اگر چه به آشتی از راه توانمندی نظامی باور دارد اما با توجه به مواردی تاریخی در پاره ای از نقاط جهان توسط حکومت های ارتشی و نظامی ؛ بعنوان حربه ای برای تأمین منافع حزبی ، کشورگشایی ، استعمار و دیکتاتوری بکار گرفته شده است و از این رو به عنوان میلیتاریسم نوینی نامیده می شود که حکومت های پایبند به اینگونه نظام ها ناگزیر از حمایت سرمایه داران انحصارطلب جهت تأمین هزینه های هنگفت تسلیحات نظامی بوده و با سلطه یافتن بر کشورهای جهان سومی برای برطرف کردن نیازهای فزاینده ی نیروهای نظامی خود و بالطبع جنبش های فاشیستیِ زاییده ی خویش ؛ تبدیل به یک حکومت امپریالیستی مجهز به سیستم سرمایه داری انحصاری خواهند شد.
بتدریج در حکومت های میلیتار فقط سه قشر وجود خواهد داشت :

1: قشر نظامی ها که با تبلیغات و تسهیلات بسیاری که برای آنها رو به تزاید است اکثریت جمعیت کشور را در اثر نفوذ فرهنگ ارتشی در جامعه ، در بر می گیرند.

2 : قشر سرمایه داران.

3 : قشر اندک مردم غیر نظامی.

مردمی که حالا تحت حکومت میلیتاریسم نوین ، قلیل ترین و آسیب پذیرترین قشرها خواهند بود.

مردمی که در بین خود حتما گروه هایی محدود در مخالفت با ایدئولوژی میلیتاریسم نوین دارند که همواره در مواجهه با تهدیدات و تنبیهات از سوی حکومت نظامی و استیلای دو قشر برتر ، به سر می برند.

گروه هایی که از جامعه طرد و در زیر پوتین های سرمایه دارانِ انحصارطلب در حفره ها و گودال های ایجاد شده له خواهند شد.

.

.

  • آسیه خوئی

.

ـ یک روز دیر آمدی. دیروز منتظرت بودم. 
روز هجده شهریور ، دیروز بود. دیروز باید می آمدی. چرا دیر آمدی ؟
ـ چقدر بی تاب به نظر می رسی ؟ حالا که آمده ام... یک روز تأخیر ، زیاد مهم نیست.
ـ یک روز ؟ نمی دانی این یک روز به زمانِ شما یعنی حداقل پنج سال ؟!
ـ خب ، عذر میخواهم. حالا من سراپا گوشم. بفرمایید.
ـ نه ، نمی توانم این معذرت خواهی های شماها را بپذیرم. شماها همیشه فقط به فکر مسائل و مشکلات خودتان بوده اید...
ـ من از طرف کشورم واقعاً شرمنده ام و در برابر بردباری های تو و یارانت روسیاهیم. گفته بودی خبر مهمی داری. هر وقت آرام شدی ، صحبتت را شروع کن.
ـ روزی که من کشته شدم شماها چه می کردید ؟
ـ روزی که خون تو در مقر فرماندهی ات به در و دیوار دفترت پاشیده شد ، ما در کشور خود درگیر اختلافات جناحی بودیم. مثل همیشه سرگرم انتخابات های طولانی !! 
ـ بله نکته همین جاست که بعد از اینکه ما کابل را در مقابله با روسیه فتح کردیم شما در تمام طول مدت زمانِ پس از آن ، یعنی وقتی ما گرفتار توطئه های آمریکا و نقشه های طولانی مدت او بعنوان اشغالگر جدید شدیم ؛ چه می کردید ؟! شما وقتی گروه های معاند و به ظاهر مسلمانی که مدتی پس از پیروزی ما از کشور پاکستان طبق برنامه ریزی های آمریکا وارد خاک ما شده بودند ، چه می کردید ؟! 
ـ خب ، چه هدفی از این گفته ها داری ؟
ـ همین دیگر... می خواهم بگویم آمریکا برای ورود به موقعیت فعلی اش در منطقه از دیرباز طراحی کرده بود. با سرگرم کردن کشورهای همسایه ی ما و شما به اختلافات داخلی بنام بهار عربی و مسائلی مانند اختلافات جناحی ، جنگ های داخلی ، تحریم و حتی منحرف کردن ذهن همگی بوسیله ی حمله به غزه پس از آن توسط اسرائیل که همیشه با کشتن مردم فلسطین نیز سابقه ی همراهی های خود را در نقشه ها و برنامه های آمریکا برای بدست آوردن قدرت و تقسیم آن بین خودشان در کشورهای منطقه ، به اثبات رسانده ؛ به تدریج به هدف اصلی خود نزدیک شد.
ـ در واقع می خواهی بگویی موقعیتی که الآن سوریه دارد همان وضعیتی ست که شما در آن زمان داشتید ؟ یعنی از طریق پاکستان به کشور شما آمد و حالا نیز از طریق ترکیه و سوریه به کشور ما خواهد آمد.
ـ بله ، دقیقاً. شما را در شرایطی قرار داده که مجبور به مداخله در سوریه باشید حتی اگر فقط به دلیل مبارزه با تروریسم باشد. 
ـ و بعد ؟
ـ دیگر ، و بعدی وجود ندارد. او همین الآن به آنچه که می خواسته رسیده است و در همه ی کشورهای منطقه بعنوان ناجی حضور دارد و همه ی حکومت ها را با یکدیگر و با مردم خود درگیر کرده است. می خواهم بگویم همه ی ما فریب خورده ایم. و شما را نیز با دامن زدن به مسائل گذشته ی تان مثل جنایات داخلی که در دهه های گذشته در کشورتان رخ داده ضمن اینکه در آن واحد باید در سوریه نیز حضور داشته باشید ، بیشتر از همه ی ما در منگنه قرار خواهد داد.
ـ پس یعنی با سرگرم کردن ما به مسائل داخلی مان ، موقعیت خود را در کشور شما تحکیم کرد و حالا نیز با سرگرم کردن ذهن همه به مثلا مسائل داخلی ترکیه ، به پایگاه های خود در سوریه استحکام بیشتری بخشید و بعد هم نوبت فروپاشی ما خواهد بود ؟؟
ـ منظورت این است که شماها هنوز خیال می کنید که تاکنون پابرجا بوده اید ؟ خیر. این چرخه ای ست که مدام بین تمام کشورهای منطقه می گردد و تکرار می شود. مانند آن حملات نُه گانه ای که روسیه بر علیه من و مجاهدینم مرتکب شد و حالا این گردونه بر علیه مردم من بدست آمریکا افتاده است. 
ـ ببخشید.. من کمی گیج شدم.
ـ اوه... تقصیر من است که هنوز از برادر خوبم پذیرایی نکرده او را به صحبت گرفته ام. چایی ات را بخور تا بعد.

.

.

  • آسیه خوئی

.

نود و هشت درصد از روحانیونی که در ایران و در تمامی صحنه های اجتماعی حضور دارند ، نسبت به مقوله هایی تحت عنوان شادی ، رفاه اجتماعی ، موسیقی ، هنر مدرن ، اندیشه و اساساً نسبت به هر پدیده ی جدیدی که شناختی در باره ی آن ندارند ؛ مخالفت و عناد می ورزند. 
آنها معتقدند پرداختن به این مقوله ها و رواج و رونق بخشیدن به آنها باعث کاهش و ضعف شدید قدرت حاکم ، در ساختن سربازهای جنگ و نیروهای مخلص و فداکار می شود. !!! 


متأسفانه با توجه به سخنان اخیری که از تریبون قشر روحانیون و مذهبیون در تمامی گوشه ها و کنارهای این مملکت به گوش می رسد ، چنین نتایجی به نظر می رسد که : 
1- آنها خواسته یا ناخواسته ، آگاهانه یا ناآگاهانه سعی در القاء این موضوع دارند که مذهبی که نمایندگی آن را به دوش می کشند با مقوله هایی به نام شادی ، رفاه اجتماعی ، موسیقی ، هنر مدرن ، اندیشه و اساساً نسبت به هر پدیده ی جدیدی که شناختی در باره ی آن ندارند ؛ مغایرت تام دارد. 
2- آنها تعمداً و آگاهانه سعی در تثبیت و تحکیم نگرش تک محوری ، متعصانه و بسیار محدود مذهبِ "خودپرداخته" و "خوداندیشیده" ی خویش دارند و بر همین اساس است که استادان و اندیشمندان را از تحقیق و تفحص در تمامی گستره های حوزه ی جهانیِ علم ، هنر ، عرفان ، اندیشه و سبک زندگی و همچنین تدریس این موضوعات منع می سازند. 


افسوس. کاش همه ی روحانیون در هر مملکت و در هر سرزمین از این کره ی خاکی می دانستند : با کشیدن حصار بر گرد برکه ی مذهب و اندیشه ی شان ، جامعه و کشور خود را تبدیل به مرداب و مانداب خواهند ساخت در حالیکه ریشه ی لغوی مذهب ، کلمه ی "ذَهَب" به معنای رفتن و جاری شدن همراه با جریان هاست.

.

.

  • آسیه خوئی

.

تا می آیم ببوسمت
بمبی در نماز شب
منفجر می شود
تا می آیم گریه ام را
روی شانه ات بریزم 
مینی در سینه خیزِ سربازی
می ترکد
تا می آیم نوازشت کنم
کسی در خنده ی کودکان
انتحار می کند
تا می آیم کودکی هایم را
در آغوش ات پناه دهم
حکم اعزام
تو را از من می گیرد
تا می آیم رؤیای تو را ببینم
کابوسی خونین
در سنگرت لخته می شود 

تا می آیم ...


"مهری رحمانی"

.

.

  • آسیه خوئی

  

.

ای زائران خانه ی کعبه ! ای مسلمانان ! آیا این است آن دلیل و برهان محکمی(حج در اصطلاح لغوی) که امروزه برای ادای دینِ (!) خود نسبت به خدای خویش به جا می آورید اما آن کار مهمی که در واقع انجام می دهید(حج در اصطلاح فقهی) انباشته کردن خزائن و خلته های بی انتهای بت های سعودی ست برای کشتار همکیشان تان در سوریه و دیگر کشورهای منطقه ؟!
آیا این است همان دلیل و برهان محکمی که چراییِ اعمال عبادی شما را با صعودی بالا بردن ذخائر جنگی آل سعود ، به معنا نشسته است ؟!
آیا این است شکل و تصویر و شمایل وحدت جهانی شما مسلمانان در سراسر دنیا که به جای آنکه نماد زدودن زمین از وجود بت ها و شرک و کفر باشد ؛ سمبل و تمثال تمسخر ، تحقیر و نابودی دین و خدای تان شده است ؟!
آیا نداشتن رهبری فرزانه و آگاه و هوشمند باید دلیل بر ناکارآمدی عبادات تان شود ؟! 
اگر خود ، امروزه ی روز قادر به تشخیص مصالح خدای خود و دین خود و جمعیت خود نباشید و تغییر مکان کعبه ی خود را از کشور عربستان سعودی به یکی از کشورهای بسیار فقیر جهان ، بر خود واجب ندانید ؛ قطعاً هرگز دلیل و برهان محکمی برای دیانت و ایمان خود نداشته اید و آن خدایی که تاکنون می پرستیده اید خدایان شش گانه ی زر ، زور ، تزویر ، جنگ ، جهل و حمق (لات ، عزّی ، اسافه ، نائله ، منات و هبل) بوده است نه خدای احدی که هدفش از بنای کعبه ، گرد هم آوردن مسلمانان برای کمک و یاری رساندن به یکدیگر جهت رسیدن به صلح و وحدتی جهانی بوده است.
مسلمانی که نداند یکی از دلایل اصلی تأسیس کعبه (خانه ی خدا) قوی شدن مستضعف ترین مردمان جهان است ، چگونه می تواند ادعای داشتن قلب و دلی را داشته باشد که معتقد است خانه ی اصلی خداوندگارش می باشد ؟!
مسلمانی که فاقد هوش و ذکاوت سرشار در قبال ظلم و استکبار حاکم در پیرامون خود باشد ، چگونه می تواند به نجات عالم بیندیشد و از فلسفه ی صحیح "انتظار" برای آمدن آن منجی عالم که مدام از او دم می زند ، آگاهی داشته باشد.
هیچ نجات دهنده ای در راهِ آمدن نیست مگر خودت.
.

.
... ادامه دارد

.

.

  • آسیه خوئی

.

با اشکلکِ امروز به مشکل فریضه ی "حج" که یکی از فروع ده گانه ی دین اسلام است و گزاردن آن بر مسلمانان واجب شده است ، می پردازیم.
"حج" در اصطلاح لغوی که یک واژه ی عربی ست (حَجّ یا حِجّ) ، به معنای دلیل و برهان آوردن و قصد انجام دادن کاری مهم ذکر شده است. و در اصطلاح فقهی به معنای رفتن به بیت ‌اللّه‌ الحرام به‌ منظور به جا آوردن اعمال و عباداتی ویژه در زمانی خاص است. مجموعه عباداتی که در مکه (شهری از کشور عربستان سعودی) انجام می‌شود. از این رو مَناسِک حج را از آنجا که کلمه ی مناسک (جمع مَنْسَک) به معنای مکان یا زمان عبادت ، عبادت کردن و محل ذبح است ؛ به معنای اعمالی ست که حج گزار طبق فرامین قرآن و استباطات فقها حین ایام زیارت کعبه (خانه ی خدا) در مکه انجام می‌دهد.

واژه ی "کعبه" از پارس باستان گرفته شده است همچون واژه ی "کعبه ی زرتشت" که در زمان ساسانیان به خط پهلوی بر یکی از دیوارهای داخلی ساختمان "کعبه ی زرتشت" حکاکی شده است و به همین دلیل به نظر می‌رسد که اعراب نیز واژه ی کعبه را از پارسی باستان گرفته اند. نام کعبه اشاره‌ به چهارگوش بودن این سازه دارد. 
سازه ای که تا پیش از گشوده شدن شهر مکه به دست ابوسفیان و برادرانش که از بزرگان و ثروتمندان قریش بودند ، به دلیل نگهداری و پرستش بت ها به محلی برای کسب درآمد و سود جویی تبدیل شده بود. سالانه مردم از کشورها و شهرهای دیگر برای زیارت بت ها و یا نگهداری و سپردن بت هایشان به آنجا می ‌آمدند و هدایا و قربانی های زیادی برای احترام به بت ها تقدیم کعبه می‌ کردند و در کنارش با اهالی مکه هم به داد و ستد می ‌پرداختند. 
قریش در اطراف کعبه بت های مختلفی قرار داده بودند مانند : لات ، عزّی ، اسافه ، نائله ، منات که بزرگ این بت‌ها هبل بود. همانگونه که امروزه نیز سال هاست پادشاهان سعودی همانند آن بت ها بر کعبه چنبره زده اند و از قِبَل حجِ مسلمانانِ سراسر جهان ، تجارتی سرشار از سودهای کلان برای پیشبرد اهداف سیاسی و اقتصادی خود بهره های بی پایان می برند.
امروزه آل سعود از این سود سرشار برای حذف رقیبان خود در کشورهای منطقه و تثبیت و حفظ موقعیت خود ، به سوریه تجهیزات نظامی و سلاح های کشتار دسته جمعی می فروشد برای سرکوب همان مسلمانان کشوری (سوریه) که هر ساله برای اجرای مراسم حج به عربستان سعودی می آمدند و خلته های بی انتهای ردای شیاطین سعودی را انباشته از ثروتی هنگفت می ساختند.
.

.
... ادامه دارد

.

.

  • آسیه خوئی