اِشکِلَک (13)
ماه من !؟
تو در چندمین ضربه ی سهمگین تازیانه ها
زیر لب زمزمه می کردی :
"خدایا ! خودت شاهدی ...
تو در میان این همه شاهدان کور و کر و لال
شنونده ترین و گویا ترینی ...
تو بی همتاترین بیننده ای ... "
.
با تأملی کوتاه می توان به راحتی دریافت که عده ای از فقها و مجتهدین بدون در نظر داشتن دو مقوله ی جدا از همِ کرامات انسانی(شأن و مقام والای آدمی) و اقتضائات زمانه که البته باید بصورت توأمان و همزمان مد نظر فقها قرار بگیرد ، اصلا دقیق عمل نکرده اند.
بعنوان مثال جای بسی تعجب و تأسف است که عده ای از ایشان حکم سنگسار را بی آنکه حتی یکبار بصورت مستقیم در قرآن برای پاره ای از گناهان توصیه شده باشد ، چگونه و بر مبنای چه استدلالی از چهل و یکمین آیه از سوره ی مائده استنباط کرده اند؟! آیا توصیه به حکم سنگسار در کتاب تورات ، دلیل و سند محکم و متقنی برای تکرار آن در دین اسلام است که حضرت رسول خواسته باشند با ایما و اشاره از عدم اجرای آن برای جرم زنا گلایه مند باشند ؟!
.
همانطور که می دانید هر شش مرتبه ای که در قرآن از کلمه ی سنگسار استفاده شده است در بیان تهدیدهایی ست که از سوی مخالفان نبوت انبیاء نسبت به آنها و نسبت به پیروانشان بکار رفته است.
تهدید به سنگسار از سوی معارضان و مخالفان یکبار نسبت به اصحاب کهف (کهف آیه 21) ، یکبار نسبت به حضرت نوح (شعرا آیه ۱۱۶) ، یکبار نسبت به حضرت ابراهیم (مریم آیه ۴۶) ، یکبار نسبت به حضرت شعیب (هود آیه 91) ، یکبار نسبت به دو پیامبر که نامشان ذکر نشده (یس آیه ۳۶) و بالاخره یکبار هم نسبت به یک پیامبر بنی اسرائیل (دخان آیه 20) بیان شده است.
در قرآنی که به وضوح ، تهدید پیامبران و پیروانشان به حکم سنگسار مورد اعتراض قرار گرفته است چگونه ممکن است بتوان از آیات همان کتاب ، حکم سنگسار را برای بعضی گناهان استخراج کرد؟ مگر نه اینکه پیامبران به این دلیل از سوی مردم جاهل و هم عصر خود تهدید می شدند که همگی رفتار و کنشی بر خلاف جوامع سنتی خود داشته اند و در میان بت پرستان سخن از خدای یگانه می گفته اند و از اینرو به جرم ابداع و نوآوری و ارتداد از سوی قوم خویش تهدید به سنگسار شدند ؟!. در قرآن هیچگاه از کلمه ی سنگسار بعنوان حکمی برای مجازات زناکار یا هر مجرم دیگر سخن رانده نشده بلکه فقط بعنوان تهدیدهای بت پرستان نسبت به یکتاپرستان از آن یاد شده است.
.
متأسفانه تنها نقطه ضعفِ مهم اینهمه سختی ها و مشقاتی که فقها نسبت به استدلال ها و استنباط های مرقوم شده ی خود در صدها کتاب و رساله و مقالات به خود هموار کرده اند این است که دین را بر خود و بر مردم بسیار سخت گرفته اند. آنقدر که موجبات دین گریزی را در بین جوامع امروزی و نسل جدید و آینده رقم زده اند.
.
این نکته ی بسیار مهم و اغماض شده را نیز باید یادآور شد که عمده ترین مشکل هایی که توسط علمی بنام علم فقه و استنباطات نابخردانه ی عده ای از فقها برای ملت ها ایجاد کرد در زمان و دوره ای برای مردم و پیروانشان تشدید شد که مربوط به دوره ی بعد از عصر جدید فقهی بود. به عبارتی دیگر عصری که در آن نقش اجتهاد پر رنگ تر شده بود و تکیه ی فقها بر تعقل ، بیشتر ؛ پیش از مدتی بود که همزمان با افول عقل گرایی در غرب ، شیعیان نیز دست از سر تعقل برداشتند.
هرچند پس از این دوره ی تاریک ، یک بار دیگر به قولی عصر طلایی اجتهاد با به صحنه بازگرداندن تعقل ، آغاز شد اما در عصر کنونی چه ؟!
با توجه به رخدادهای اخیری که در ایران و بعضی کشورهای اسلامی صورت گرفته آیا هنوز هم می توان تفقه را بر پایه ی استدلال های عقلی دانست یا شاید هم سکوت و عدم شهامت عده ای از فقها چنین میدانی را برای ظهور مجدد دوره های دوم و سوم تاریخ فقه گسترده است !!؟
.
.
... ادامه دارد
.
.
- ۹۵/۰۳/۲۷