حقوق جامعه بر رهبران (4)
.
استفاده از روانشناسیِ "کنترل بیرونی" در زمانی که در تفاهم و کنار آمدن با یکدیگر با مشکل مواجه می شویم ، تخریبگرِ روابطی ست که به شدت در موقعیت های ضروری به آن نیاز داریم. موقعیت هایی که با تصمیم گیری هایی بر محور خودرأیی برای سطح وسیعی از جامعه به خطر می افتد و سخت نیازمند یک بازنگری اساسی در اصلاح روابط مابین سران یک کشور و مردم است.
.
همین جا در پرانتز باید این نکته را مطرح کرد که این متن ، ملهم و بهره جسته از آموزه های تبیینگرِ "مدیریت بدون زور و اجبار" با روش ابداعی واقعیت درمانی و تئوری انتخاب توسط "ویلیام گلسر و کارولین گلسر" است. البته متون و آموزه های ایشان بر اساس بهبود روابط مابین چهار موقعیت خُــرد از جامعه است : والدین ـ فرزندان ؛ زن ـ شوهر ؛ معلم ـ شاگرد ؛ و مدیر ـ کارمند ، که در سال 2006 میلادی ارائه شد و از سوی روانشناسان ایرانی نیز بسیار مورد استقبال و تدریس قرار گرفت.
شاید شما نیز به محض مطالعه ی تئوری های ابداعی گلسرها متوجه نکته ای شوید که پنهان ماندن و اغماض آن از نگاه گلسرها بسیار تعجب آور باشد. این نکته که این تئوری ها برای سطوح کلان جامعه ای مانند جامعه ی ما نیز بسیار پرکاربرد و مؤثر است و می تواند سازگاری داشته باشد. سطوحی مانند موقعیت های :
رهبران ـ جامعه ؛ رئیس جمهور ـ جامعه ؛ گروه شورای نگهبان ـ نمایندگان مجلس ؛ نمایندگان مجلس ـ جامعه ؛ مجلس خبرگان ـ رهبر ؛ مجلس خبرگان ـ دولت ؛ مجمع روحانیان ـ جامعه ؛ مجمع روحانیت ـ جامعه ؛ مجمع تشخیص مصلحت نظام ـ نظام (!!) ؛ و ...
با این وجود ، این متن سعی ندارد صرفاً به اصلاح روابط مابین این سران با یکدیگر بپردازد. سرانی که طی چهار دهه حکومت بر جامعه ی ایران ـ البته به جز دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی و رئیس جمهور فعلی ، حسن روحانی ـ اوامر و فرمان هایی جز بر اساس جبر و زور و تحکم از آنها حتی نسبت به یکدیگر صادر نشده است.
آنچه که این متن دنبال می کند و برای تقدم آن بر دیگر موضوع های زیرمجموعه ای بحث ، ارجحیتی خاص و ضروری قائل است ، اصلاح روابط مابین تمامی رهبران ، سران و رؤسای این مجامع و مجالس و گروه ها با مردم ، و نگاه و دید آنها در شیوه های مدیریتی ست. وگرنه مشاجرات و مجادلات و مخاصمات و محاربات آنها با یکدیگر که تمامی ندارد. !
.
.
... ادامه دارد
.
.
- ۹۵/۰۲/۱۴
آب از تماس با عطشم شعلهور شود
آنگاه بیمضایقهتر نعره میکشم
تا آسمان ِ کر شده هم با خبر شود
آنقدرها سکوت تو را گوش میدهم
تا گوشم از شنیدن ِ بسیار کر شود
تو در منی و شعرم اگر «حافظانه» نیست
«عشقت نه سرسری ست که از سر به در شود»
آرامشم همیشه مرا رنج دادهاست
شور خطر کجاست که رنجم به سر شود؟
مرهم به زخم ِ بسته که راهی نمیبرد
کاشا که عشق مختصری نیشتر شود
از : محمدعلی بهمنی
ممنونم از مطالب اخیرتون . قابل تامل