سلوک [1]
.
.. « « به امید تکرار جاودانِ سالروز تولد نویسنده ی بزرگ،"محمود دولت آبادی" » » ..
.
نقد زیر را که اختصاص دارد به متفاوت ترین آثار دولت آبادی ـ رمان "سلوک" ـ در مرداد ماهِ سال 1383 در شماره ی 62 از مجله ی وزین "نگاه نو" منتشر کردم. بنا به درخواست دوستانم در طی چند سال گذشته و به انگیزه ی سالگرد تولد استاد محمود دولت آبادی ، به بازنشر آن در اینجا می پردازم :
.
عنوان نقد : ایلوئی ! ایلوئی ! لما سبقتنی ؟
.
"اکنون هم تو نخواهی توانست تنهایی را فهم کنی، چون درکی از یگانگی نداری و نداشته ای هم. تو به هر دلیل و هزار دلیل با من همان کردی که خداوند با مسیح کرد." [محمود دولت آبادی، سلوک، ص 1]
*ــــــــــ یکی از رویکردهایی که محمود دولت آبادی در رمان "سلوک" در ارائه ی شخصیت قیس دارد شخصیت مسیحایی قیس است که همچون مسیح، نماد پاکی، یکرنگی و یگانگی او با عشق و حقیقت است. مسیحایی که به خاطر رسیدن به حقیقت عشق و عشق به انسان، تمامی گناهان آدمی را به جان می خرد و این بار سنگین را به علاوه ی حقیقتی که با جانش عجین و یگانه شده است، به دوش می کشد(صلیبِ بعلاوه شکلی که بر دوش داشت مصداق این علاوه و افزونی است). به جرأت می توان گفت که دولت آبادی در شخصیت پردازی و روانکاوی پرسوناژهایش، در کویر ادبیات معاصر این مرز و بوم(پیش از "سلوک") دوشادوش داستایفسکی قدم و قلم زده است. این ادعایی ست که بارها و بارها در طول 45 سال عمر قلم زنی او، از زبان مخاطبانش، مردم و هنرمندان شنیده ایم که محمود دولت آبادی همان فئودور داستایفسکیِ ایران است. ولی او در "سلوک"، پا را از همترازی با داستایفسکی فراتر می نهد. ما در "سلوک" با روایت گری مواجه می شویم که با گنجاندن یازده هزاره ی آزگار از تاریخ و تقویم اساطیری و اسیری و اثیری در عصاره ای بر فقط 212 برگ، جوهری از قلم او می تراود که ما را نه تنها به همزاد پنداری، بلکه به "همذات باوری" با شخصیت مسیحایی قیس می رساند.
.
.
...ادامه دارد
.
.
- ۹۵/۰۵/۱۰