.
رخ یار
بی چهره نیست
رخ یار
بی صورت نیست
این را فقط رؤیابین ها نگفته اند
باد
نقاش چیره دستی ست
وقتی قلم موی خود را به فرمان یار
به ابرهای سفید و طوسی می زند.
.
دیشب _ دوم فروردین 1394 _
باز هم باران بود و ماه
باز هم باران بود و کیمیای نگاه
باز هم باران بود و زمزمه های پیامبرانه ای در بهشت.
در میان ابرها
چهره ی خندان خدا بود یا بانوی آب ها ؟
یا فرشته ی بادها ؟
چه تفاوت دارد آیا ؟
در هر صورت باید بی اختیار از جایت بر می خاستی
لبخند می زدی
دست هایت را روی سینه ات می گذاشتی
و پی در پی می گفتی :
سلام ... سلام ... سلام ...
سلام بر حضرت اسرافیل که سرانجام
تمام بادهای نَکبا را
از چهار سو در مشت های خود جمع کرد.
.
ایلیا
.
.
- ۴ نظر
- ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۰۳:۴۷