کجاست خانه ی باد ؟؟
شیخ صنعان ، پیری است که پس از سالها عبادت و تقوی و پنجاه سال اعتکاف در کعبه ، رسیدن به مقام کشف و شهود و داشتن چهار صد مرید سالک ، شبی در خواب می بیند ، بتی را در دیار روم سجده می کند :
" شیخ صنعان پیر عهد خویش بود / در کمالش هرچه گویم بیش بود "
.
هویت جنسی در این اثر ، از همان بیت اول به خوبی نشان دهنده ی ساخت اجتماعی ِ مکان و زمان تولید اثر و محصول فرهنگ است.
قهرمان داستان ، پیری است که در اثر ، نمونه ی تمام عیار پختگی و کمال است و ساختار های قدرتی جامعه ، بر حضور قدرتمندش در متن تاکید می کند : " خلق را فی الجمله در شادی و غم / مقتدایی بود در عالم ، عَلَم ".
او صاحب خانقاهی است که تنها مردان می توانند ساکن آن باشند و از امتیازات معنوی و مادی آن استفاده کنند. اما انگیزش داستان از آنجا آغاز می شود که شیخ ، خواب می بیند که بتی را در روم سجده می کند و از آنجا که یک مرد است و از طرفی دیگر مقتدای قوم است ، پس در متن ، خواب او چنان که خواب زنان را کج می پندارند ، در نظر گرفته نمی شود ، پس شیخ باید به دنبال نشانه های در خواب به روم برود .
در آنجا دختر ترسایی را می بیند که یک دل نه ، صد دل ، عاشقش می شود.
دختر ؛ ترساست ، تا متن به راحتی بتواند او را از زبان و چشم یک مرد به تصویر بکشد .
آنچه در این اثر ، با قدرت حضور دارد ، سفر به گردشِ احوال یک انسان است که خواننده آن را در قالب یک مرد تجربه می کند ، چرا که مقام انسان کامل که در ادبیات عرفانی ما ، مقام والایی ، برابر با خدای روی زمین دارد ، از آن ِ مردان است.
هویت جنسی نیز در این اثر ، آیینه ی تمام نمای هویت مردانه به عنوان هویت انسانی است. اما نکته ای که این داستان عاشقانه را رنگ و بویی دیگر می بخشد ، حضور دختر ترسا به عنوان برهم زننده ی معادلات ساختار اجتماعی از پیش تعیین شده است. اگر چه در تمام داستان ، حضور او از چشم و زبان مرد ِ قصه پررنگ می شود ، اما این اوست که کلیشه ی هویت جنسی در اثر را به تناقض سهمگینی مبتلا می کند.
از طرفی ، زنی است که در متن گرفتار توصیف زبانی از زبان یک مرد است ، و ویژگی های بیولوژیک او در قالب ابیات شورانگیزی مطرح می شود :
" بر سپهر حسن و در برج کمال / آفتابی بود اما بی زوال ،
آفتاب از رشک عکس روی او/ زردتر از عاشقان درکوی او "
و از سویی دیگر در برابر کلیشه ی زن احساساتی می ایستد و با گذاشتن موانع سخت در برابر مسیر عاشقانه ی مرسوم ، در برابر کلیشه ایستادگی می کند و مرد منطقی نیز با الهام و مدد از عشقِ هنجارشکنِ زن ، شنا کردن در خلاف جریان رود را تجربه می کند و متن با شجاعت ِتمام اعلام می دارد که این عشقِ هنجار شکنِ دخترِ ترسا بود که کامل شدن ابعاد وجودی قهرمان داستان را محقق ساخت و اینجاست که خواننده گسستی با نظام مردسالارانه احساس می کند .
اما در سراسر داستان ، نقش جامعه در قالب گفتگوهای اصحاب شیخ به خوبی منعکس می شود ، آنجا که در تمام گفتگوها ، شیخ را به حرکت در مسیر کلیشه فرا می خوانند :
" آن دگر یک گفت ، تسبیحت کجاست ؟ / کی شود کار تو بی تسبیح راست ؟ ،
گفت : تسبیحم بیفکندم زدست / تا توانم بر میان زنّار بست ".
.
رفتار اجتماعی
|
سطح تفکر
|
جایگاه اجتماعی
|
سطح عاطفی
|
واکنش شخصیت ها
|
هویت مردانه به عنوان هویت جهانی در نظر گرفته می شود و جریان تحول در دنیای مردانه شاخص تر است .
|
هم زن و هم مرد ، شخصیت پویایی دارند ، اما آن که به کمال میرسد و هم چنان مقتدا باقی میماند ، مرد است و زن صحنه را با مرگ ، ترک میکند.
|
هویت جنسی مردانه به خاطر ارتباط محکم با ساختارهای قدرتی جامعه، در داستان موثر تر عمل می کند.
|
مرد از سطح عاطفی وسیع و موثری در داستان برخوردار است و زن پس از خواب نما شدن هم سطح مرد میشود.
|
واکنش های زن و بخصوص مرد در داستان ، نسبت به وقایع هنجارشکن است . جامعه همه را دعوت به هنجار می کند.
|