ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

"یکی" بود ، یکی نبود (9)

سه شنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۵۰ ب.ظ

عکس ‏‎Asieh KHoei‎‏

.
سارا اصلا از حرف های پدرش که علی ـ مأمور کمیته ـ به شکل نیش و کنایه هایی از زبان پدرش ـ ابراهیم ـ برایش نقل کرده بود ، ناراحت نشده بود چون می دانست که او معمولا برای رد کردن خواستگاران سمج دخترش ، بدگویی مختصر از دخترش را به شکستن غرور جوان مردم ترجیح می دهد. اما بعد از یکی دو ساعت وقتی طبق عادت همیشگی اش به بررسی مجدد حرف های پدرش پرداخت تا از لابلای دلایل لفافه ای و سطحیِ او به کنه گلایه های پنهانی پی ببرد که ممکن است برای وی پیغامی نیز در بر داشته باشد ؛ به این نتیجه رسید که پدرش ، تظاهر به رضایت کامل از آمدن وی به لبنان دارد. به همین دلیل بی درنگ برای یافتن دلایل عدم رضایت وی ، به یاد بحث های خود با او در باره ی موقعیت لبنان و علل ارتباط ایران با لبنان افتاد :


ـ آقاجون ! شما حتما این نکته را قبول دارید که هیچ دولت و کشوری نباید از موقعیت جغراسیاسی کشوری دیگر به نفع خود و منافع ملی خویش سوءاستفاده کند حتی اگر منافع کشور دوم را نیز در نظر داشته باشد. حتی اگر خود ، دولت مستبدی نسبت به ملت خویش نبوده باشد و حتی اگر موقعیت و مصالح دیگر کشورهای دوست را هم مدّ نظر داشته باشد. درست است ؟
ابراهیم مثل همیشه ی زمان های بحث و گفتگو با دخترش ، لبخند زد و در پاسخ گفت :
ـ بسیار خوب. اما زمانی می توان این دلایل را سوءاستفاده از موقعیت ژئوپلیتیک کشوری دیگر قلمداد کرد که ضرری در این مابین متوجه یکی از طرفین معادله یا حتی متوجه کشورهای واقع در حاشیه و اقصاء دور باشد. بنابراین وقتی طبق گفته ی خودت ، منافع طرفین و دیگر کشورهای دوست ، محصولِ این ارتباط باشد چه ایرادی می توان بر اینگونه سیاست ها قائل شد ؟
سارا که منتظر شنیدن چنین پاسخ بدیهه و بداهه ای از پدر بود ، کمی مکث کرد و متبسم و پیروزمندانه به چشم های او نگریست :
ـ نکته ی پنهانِ مسئله همین جاست آقاجون ! اینکه اهداف و منافع مشترکی که شما و آن کشور در رابطه ی خود با یکدیگر دنبال می کنید ، آیا هدایت شده ، سازماندهی شده و سپس سوق داده شده به سمت شماها از سوی استعمارگران است یا نیست ؟ اینکه منافعی که شماها به ظاهر ، منافع خود قلمداد می کنید ؛ در لایه های نامحسوس و ناپیدای این رابطه ، نفعی کلان تر برای جهانخواران و گردانندگان اصلی این میزانسن دارد یا ندارد ؟ 
ـ فکر می کنم می خواهی بگویی که آنها عامدانه ما را به سمت این ائتلاف ها سوق می دهند.
ـ بله. درست است. آنها بر علایق و خواسته های مشترک جهان سومی ها دقت و آگاهی کامل دارند. مثل اعتقادات فرقه ای و قومیِ مشترک. مثل مذاهب مشترک. آئین و عرفان و فلسفه ی مشترک. هر تفکر مشترکی که ملت ها بر آن تعصب می ورزند. حتی رواج بی دینی و دین ستیزی نیز که از موضوعاتِ مورد تعصبِ خودِ آنهاست ، می تواند بعنوان تعصبی مشترک و حربه ای جدید برای اختلاف افکنی بین جوامع پیشرفته بکار گرفته شود. بنابراین ...
ـ بنابراین چه ؟
بنابراین حکومت های دینی زمانی می توانند برای همیشه محبوب مردم خود و دیگران و نیز زمانی می توانند یک حکومت ایده آل برای حتی مخالفان عقیدتی خود قلمداد شوند که دولتمردان و عالمان دینیِ آن حکومت ها ؛ نگاهی فرادینی داشته باشند. یعنی برای تمام ادیان ، آزادی قائل باشند. برای تمام احزاب سیاسی ، میدان فعالیت بگسترند. همه ی متخصصین و کارشناسان ، اعم از متدین و لائیک را بکار بگمارند.
ـ در یک کلام مردم و کشور و سیاستِ عادلانه را فدای دینِ خود نکنند تا دین شان نیز قربانی اینگونه سیاست های ساده لوحانه نشود.
ـ و سیاست های ساده انگارانه و ساده پندارانه. 
ـ بله یکی از حماقت های رایجِ سیاستمداران این است که مردم را ساده و ابله فرض می کنند.
ـ مانند خودشان...
ـ بگو .. خجالت نکش دخترم .. البته تو تا زمانی که فقط با من حرف می زنی ، می توانی کاملا آزادانه ؛ عقاید و افکارت را مطرح کنی !!

* * *
وقتی سارا با مرور گفتگوی خود با پدرش به این نقطه از پاسخ های او رسید ، رشته ی افکارش قطع شد و مدام از خود می پرسید :
ـ منظور آقاجون از این جملات چه بود ؟ آیا او خودش نیز می دانست که هنوز آزادی عقاید و افکار ، تحقق نیافته است ؟ آیا ... آیا ... آیا ...
و ذهن تأویل پرداز او مدام معانی متفاوتی را برای جملاتی که ابراهیم بکار برده بود ، می پرداخت.
.

.
... ادامه دارد

.

.

  • آسیه خوئی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی