ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۲۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

تا چه می خواهد حبیب از این دل پر خون ما
چند می چرخد میان دیده ی جیحون ما ؟

.
با خمار ِ نرگسش هِی نشئه سازی می کند
بوی بادامی که پیچانیده در افیون ما

.
ما که از فطرت به زنجیر نگاهش بسته ایم
وِرد می خواند چرا هر لحظه در افسون ما ؟

.
در ازل امضاء گرفت از ما که مفتونش شویم
بعد ، بی امضاء ، خودِ او نیز شد مفتون ما

.
عالَم ِ  دیوانه بودن دارد از کف می رود
حیف ! استعداد لیلا نیست در مجنون ما 

.

.

  • آسیه خوئی

.long hair

از زلف لیلی حلقه ای در گردن مجنون کنید

.

4 - فشار روانی

کلمه ی فشار روانی از کلمه ی Stress در فیزیک گرفته شده است.

درست است که فلزات مقاومی همچون آهن و فولاد و چدن هم در برابر بیشترین فشارها ممکن است نتوانند از خود سرسختی نشان دهند و تحت تأثیر قرار بگیرند اما انسان ها برخلاف فلزات می توانند فکر و استدلال کنند.

حتا اگر فرض کنیم انسان ها شبیه اشیاء ، مثلا شبیه فلزات هستند و در برابر نیروهای متوسط بیرونی مقاومت دارند ؛ وقتی نیروها خیلی زیاد می شوند ، انعطاف پذیری و  برگشت پذیری شان را به حالت اول از دست می دهند.

با این حال به این دلیل که انسان ها در موقعیت هزاران وضعیت اجتماعی و محیطی متفاوت قرار می گیرند ، تعریف فشار روانی در روان شناسی از تعریف فشار در فیزیک خیلی سخت تر است. بنابر این ، فشار روانی در روان شناسی ، پاسخ مشخص به عوامل فشارآور و شرایط و وقایع تهدیدکننده ای ست که توان کنار آمدن انسان را محدود می کنند.
برای آن که درک درستی از فشار روانی پیدا کنیم باید منشا آن را بررسی کنیم. منشا فشار روانی می تواند  عوامل شخصیتی ، عوامل محیطی و عوامل اجتماعی فرهنگی باشد که در اینجا ما به قسم سوم آن یعنی عوامل اجتماعی فرهنگی در جامعه ی خود می پردازیم.

.

متأسفانه در جامعه ی ما سال هاست در هر قشر و صنف و گروه ، شیوه ای برای اعمال فشار روانی اتخاذ شده است که اگر فرد یا افرادِ تحت فشار ، فاقد شخصیت قوی و جهانبینی استوار و مقومی باشند بسیار ضربه پذیر و آسیب پذیر خواهند بود. جالب اینجاست که تمام این اقشار و اصناف و گروهای اجتماعی فرهنگی همه شیوه ای واحد و یک شکل برای مرعوب و مغلوب ساختن افراد و حریفان یا رقبای خود بکار می برند. اینکه این شیوه اولین بار توسط چه کسانی باب شد و رواج یافت مهم نیست. مهم این است که اصلا چرا این شیوه شکل گرفت و چرا هنوز ادامه دارد ؟

شیوه ی مورد بحث _که بهتر است بجای کلمه ی شیوه ، کلمه ی شگرد و ترفند را بکار ببریم_ شگرد تخلیه ی تدریجیِ روانی و فکری ست.

هدف از اتخاذ چنین شگردی از سوی عاملین ، رسیدن به دو مقصود است. 

الف ـ با تخلیه ی روانی و فکری ، فرد کاملا مانند موم در دستان آنها قرار می گیرد تا به هر شکل مثبت و منفی ای که مد نظرشان است به او فرم دهند. همانند مهره ای که در دستان یک شطرنج باز ، کاملن تسلیم است.

ب ـ با تخلیه ی روانی و فکری ، فردِ تحت فشار به هیچ وجه نمی تواند در برابر ضربه های بعدی که به او وارد می شود واکنش نشان دهد. ضربه های مهلکی مثل تخریب شخصیت و هتک حرمت و آبروی او جهت خارج ساختن او از صحنه های اجتماعی فرهنگی. و بعبارتی دیگر جهت حذف کلی او.

.

متأسفانه و صد افسوس که این شگرد در بین قشر روحانی ، مذهبی و عرفانی ما نیز وجود داشته و دارد. حتما دیده اید یا شنیده اید که بعضی روحانیون برای تخلیه ی روانی و فکری فرد یا افرادی که تمایل به گرایشات مذهبی نشان می دهند ، مثال از وفاداری سگ اصحاب کهف می زنند و معتقدند که با "بازآزمون" های هزاران باره ی صددرجه بدتر از مثالِ ذکر شده می توانند فرد را به مرحله ای برسانند که اگر نالایق باشد برای همیشه دُم خود را روی کولش بگذارد و برود و پشت سرش را هم نگاه نکند و یا اینکه آنچنان جذب و ذوب در گروه و دارودسته ی ایشان (که معمولن وابستگی شدیدی به جناح های خاص دارند) می شود که اگر با شدیدترین ضربه ها نیز بر پیشانی او با پتک بنوازی ، به مقابله با ایشان برنخواهد خاست و کاملا مطیع و مرید آنها خواهد بود.

.

درویشی را به یاد دارم که پیر و فرزانه ی جمعخانه ی دراویش بود. هر گاه فرد تازه واردی برای پیوستن به آنها و گذراندن مراحل درویشی به نزد او شرفیاب می شد اولین سوالی که  "آن به اصطلاح پیر و فرزانه"  از وی می پرسید این بود :

ـ : می خواهی درویش شوی ؟

ـ : بله ، می خواهم درویش شوم...

ـ : تو گاومیش هم نمی شوی. می خواهی درویش شوی !!!!

.

... ادامه دارد ...

.

.

الا ای پیر فرزانه !  مکن منعم ز میخانه     که من در تَرک پیمانه ، دلی پیمان شکن دارم 

.

.

  • آسیه خوئی

fishtail braid

.

معمولن کلمه ی "فشار" در زمان ها و موقعیت هایی کاربرد پیدا می کند و اِعمال می شود که فرد یا افراد عامل ، به استیصال فکری دچار می شوند و یا در کل فاقد قوه ی تفکر و اندیشه هستند. 

[ با خواندن دو سطر فوق اگر گمان می کنید که در این نقطه از متن می خواهم بلافاصله پس از این اشاره ی کوتاه و مختصر ، به یکی از بارزترین مصادیق کلمه ی "فشار" در جامعه ی خودمان بپردازم اشتباه می کنید. البته اینکه پس از خواندن دو سطر ابتداییِ این متن ، بلادرنگ عبارت "گروه فشار" به ذهن شما خوانندگان محترم متبادر شده است کاملن حق دارید. به خصوص در وجود ارتباطی بسیار لطیف بین عنوان این گروه و عبارات "استیصال فکری" و "فقدان اندیشه" کاملن حق با شماست اگر اولین و معروف ترین سردسته ی گروه فشار یعنی "شعبان بی مُخ" را به یادتان می آورد ].

.

و اما در حال حاضر در این قسمت از متن به کاربرد کلمه ی فشار در علم پزشکی می پردازیم. این کلمه در علم پزشکی و روانشناسی کاربردهای متعددی دارد از جمله زمانی که بیمار دچار مشکلات و امراض زیر می شود :

.

1 - فشار خون :

فشار خونِ بالا یک بیماری بسیار جدی ست که می تواند به بیماری های قلبی ، سکته ی مغزی و نارسایی کلیه منجر شود. اگر پیشگیری های لازم بکار نرود و حتی در طول مدتی که این بیماری تداوم دارد معالجات اساسی انجام نشود امکان فروپاشی و انهدام سیستم کلی بدنِ فردِ مبتلا صد در صد است.

فشار خون در حد "اعتدالِ" آن بسیار مفید است. چرا که نیرویی ست که توسط جریان خون به دیواره ی رگ های حیاتیِ پیکره وارد می شود تا خون در سراسر رگ ها و بدن جریان یابد و سلامتی کامل را در کل اندام برقرار سازد.

اما اگر نیرویی تخریب گر که از ناحیه هایی خارج از سیستم متعادل بدن با مصرف بی رویه ی غذاهای آلوده و آماده _ سس های غیر طبیعی ، سیب زمینی سرخ شده ، غذای کنسرو شده ، چیپس و پفک و سوسیس و کالباس _ به وجود می آید و عامل به وجود آمدن فشار خون بالاست ، به حیات خود در رگ های خونی ادامه دهد ؛ سرانجامی جز مرگی فرسایشی و عمدتن مرگی آنی برای کل سیستم نخاهد داشت.

در حالیکه این بیماری حتا در زمان ابتلا می تواند با ورزش ، تحرک ، کاهش وزن ، کاهش مصرف نمک(که اغلب مشاهده می شود این بیماران شور هر چیزی را در می آورند مثل تولید شوری های فصلی ، سالاد شور ، خیارشور و... ) ، رژیم غذایی و عدم مصرف کافئین و نیکوتین ؛ علاج پذیر باشد.

.

2 - آمپول فشار :

یکی از روش های بسیار قدیمی که امروزه دیگر به دلیل پیشرفت علم پزشکی در زایمان حیوانات و انسان ها کاربرد ندارد ، تزریق داروی اکسی توسین است که در اصطلاح عامِ آن به نام آمپول فشار شناخته شده است. دارویی که مدت ها پس از آگاهی از عوارض خطرناک آن برای نوزاد و برای مادر ، جای خود را متأسفانه به روشی بدتر از بد سپرد. یعنی سزارین. 

خوشبختانه امروزه با توسعه ی علم پزشکی در عمل زایمان ، متخصصان به این نتیجه رسیده اند که کم خطرترین نوع زایمان ، هم برای مادران و هم برای نوزادان ، عمل زایمان طبیعی ست بدون استفاده از داروی اکسی توسین و تیغ جراحی سزارین. و اما متأسفانه در کشورهای جهان سوم و عقب افتاده ای مانند ایران ، هنوز در برخی از نقاط کشور به روش های متحجرانه ی سزارین و استفاده از آمپول فشار دست می یازند.

البته با توجه به عدم سیستم آموزشی مناسب برای مادران باردار مشاهده می شود که اغلب ، خودِ مادرانِ باردار ، پزشک یا مامای خود را تحت فشار قرار می دهند تا صرفن با توجه به تاریخ احتمالی زایمان ، تحت عمل سزارین قرار گیرند یا با استفاده از داروی اکسی توسین تحریک زایمانی انجام شود تا مبادا مجبور به تحمل درد بیشتری شوند. و گاه نیز دیده شده است که مادارانِ باردار از ترس و هراس خطر مرگ در حین حمل و یا در حین زایمان ، پیشنهاد عمل سزارین و یا استفاده از داروی فشار را خود به ماما یا پزشکشان می دهند. (!!)

.

3 - فشار قولنج

قولنج اصطلاحی ست که در مورد دردهای مبهم در نواحی مختلف بدن به‌ کار می‌رود. در گذشته ، برای درد احشای داخل شکم نظیر کلیه نیز اصطلاحاتی مثل قولنج کلیوی به‌کار می‌رفته‌ است ، چنانکه در لغت‌ نامه ی دهخدا نیز اصطلاح «قولنج» به صورت «دردی که غفلتن در ناحیه ی شکم خصوصن نواحی مجاور به قسمت‌های مختلف قولون‌ها حاصل شود» توضیح داده شده‌ است.

امروزه اصطلاح قولنج بیشتر برای دردهای مرتبط با عضلات و مفاصل به‌کار می‌رود. اصطلاح "قولنج شکستن" هم به‌ معنی وارد کردن فشار به مفاصل به‌ شکلی ست که باعث آزاد شدن صدایی کوتاه و خشک از آنها شود. (!!)

این کار معمولن درمورد فشار بر مفاصل انگشتان انجام می‌شود ، اگرچه برخی قولنج مفاصل بین مهره‌های گردن یا پشت یا مفاصل بزرگتر مثل زانو  و مچ دست و پا را نیز می‌توانند بشکنند. (!!)

اگرچه علت ایجاد صدا از مفصلی که قولنجش می‌شکند با قطعیت مشخص نشده ، اما فرضیه‌های زیر برای آن مطرح شده‌اند :

الف ـ حفره‌ زایی در داخل مفصل : بر اثر ایجاد فشار منفی ، مایع درون مفصل دچار حفره‌های ریزی می‌شود که به‌ سرعت متلاشی می‌شوند و صدا ایجاد می‌کنند.

ب ـ پاره شدن استحکامات درون‌ مفصلی

ج ـ کشیده شدن ناگهانیِ رباط‌ های داخل مفصل

از بین مکانیسم‌ های یاد شده ، احتمال وجود خطر مورد اول بیشتر است. محققان در سال ۱۹۷۱ نشان دادند که اِعمال کشش بر روی مفاصل سینوویال باعث می‌شود که گازهایی که در مایع درون‌مفصلی محلول بوده‌اند (ازجمله دی‌اکسید کربن !!) ، قابلیت انحلال خود را در این مایع به‌ طور موقت از دست بدهند و حباب تشکیل دهند. سپس این حباب‌ها متلاشی می‌شوند و صدای "تِق‌مانند"ی تولید می‌کنند. (!!)

برای اینکه مفصل بتواند دوباره چنین حالتی را تجربه کند ، زمانی لازم است تا گازها کاملن در مایع مفصلی حل شوند. در طول این مدت‌ زمان ، اِعمال دوباره ی فشار باعث ایجاد صدا نخواهد شد. (!!)

 

اگرچه این باور در عامهٔ مردم وجود دارد که قولنج شکستن باعث آسیب به مفصل می‌شود و منجر به ابتلا به آرتریت می‌گردد ، اما شواهد علمی این فرضیه را تأیید نمی‌کنند.

مثال زیر برای آنکه بدانیم این روش هیچ عوارضی ندارد بسیار قابل توجه است :

دکتر دونالد آنگر (Donald Unger) ، در یک مطالعهٔ شخصی ، به‌ مدت بیش از شصت سال قولنج مفاصل انگشتان دست راست خود را شکست. اما در مورد دست چپ خود این کار را انجام نداد. نتیجهٔ مطالعه ی وی حاکی از آن بود که آرتریت یا هیچ عارضه ی خاصی در دست راست وی ایجاد نشد.

دکتر آنگر به‌ خاطر این مطالعه جایزه ی ایگ‌نوبلِ سال ۲۰۰۹ را دریافت کرد.

.

4 - فشار روانی 

.

... ادامه دارد ....

pretty!

.

.

.

  • آسیه خوئی

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید

.

 

  عشـق یعنی «پیـرهن چاکی» به وقتِ گُـل شدن

  خام باشی پخته خواهی شد به حدِّ مُـل شدن

 

  عشق یعنی قطعه قطعه در تلاوت آمدن

  رَحلِ بالی از دلت جوشد برای قُل شدن

 

  *  *  *

 

  عشق یعنی سیرِ گندم تا شکاف فرق آن _

  _ از گلوی مردمان هر عقــده را وَحلُـل شدن

 

  کوله ات را پر کنی از نان و ایمان ، بی چـــراغ _

  _ در میان شهر گشتن ، خوشه ای سنبل شدن

 

  عشق یعنی مثل شاه عبّاس باشی لااقل

  در قبای ناشناسی ، آسمــان را جُل شدن

 

  *  *  *

 

  عشـــق یعنی راهــوار و مرکبِ امــری عظیـــم

  در پی اجرای هی هی های هـو  دُل دُل شدن

 

  قنطــــره بودن میـان دجـله تا رود فـرات

  آب را تا مشک بردن ، کربلا را پُـل شدن

 

 آسیه خوئی ـ 92/8/19 ـ دوشنبه 11:15 ظهر

.

.

واژه های کلیدی :

  امر عظیم

  قنطره

  رَحل

  مُل

  آسمان جُل

تعداد بازدید کننده های این پُست : 387 نفر

  • آسیه خوئی

♒ Mermaids Among Us ♒ art photography  paintings of sea sirens  water maidens -

می رود و نمی رود ، دقیقه ای درنگ شد ، باز نگاه می کند

تازه علاج کرده بود چشمِ پُـر نظـر به خود ، باز گناه می کند

.

آینـــه !  شـاهـدی چقدر در نگاهِ تـو به دنبـال جـرقّـه ای سپیــد

پلک نمی زند به هم سپس به وقت گفتگو وقت تباه می کند ؟

.

خانه که می رود به پای آینه ... نگاهِ پی در پیِ هم به آینه ...

آینــه یـابد عاقبت نگاهِ آن شبـش ... وَ صـد مرتبه آه می کند :

.

پوست وَ گوشت ، استخـوان وَ چند کیسه خون ؛ همین جاذبِ حضرتِ شما ؟!

حضــرتِ بـاقــی و گناه ؟ چــــرخ دورِ استخـوان ؟!  _چهـره سیـاه می کنـد _ .

.

گفت که عشق می مکد تمام مورَگانِ آن کس که زده ست تن به آب !

ـ : آب که غــوطــه می دهد چه ترس ؟ موج موجِ دریا مَـدِ مـاه می کند

* * *

خانمِ چشـم های من ! گناه نیست آنچه در قلب شمـا شکفته است

قفل و کلیدِ حبس در زمان ، مکان وَ ...  ؛ "عشق" نیز افتتــاح می کند

.

آسیه خوئی ـ دی ماه 1380 ـ مجموعه شعر "ایلیا" ـ صفحه ی 92

.

.

  • آسیه خوئی

mermaid Things we think are super cool over here at The Mermaid Tail. Swim Like a Mermaid www.themermaidtail.com

.

در خیابان پنجاه و پنج
ساعت پنج عصر
پنج دقیقه بیشتر طول نکشید
حرف هایی که 
اصلا به تو نگفتم
اما همان شب 
تا پنج صبح
دو کلاغ
روی تک درخت کوچه ی مان 
زاغ سیاهی را می زدند !!!

پنج دقیقه بیشتر طول نکشید
حرف هایی که
باید می گفتم و 
نگفتم از پنج عصابه گردان
با پنجاه عصایب
در پنجه هایشان.

پنج دقیقه بیشتر طول نکشید
حرف هایی که
نگفتم از 
پنجاه هزار اجنّه
لشکر عظیمی که
با هر پنج انگشت خود
تمام پنج دری ها را
پوشانده اند.

پنج دقیقه بیشتر طول نکشید
حرف هایی که
نگفتم از
نخ های پیچیده شده 
در هر پنج انگشت عصابه گردان ها
تا به انگشتان ما.
نگفتم از
حرف هایی که
با انگشتان ما می نویسند
با ذهن ما می خوانند
با چشم ما می بینند
با اندیشه ی ما می فهمند
با دهان ما می گویند.

نگفتم از عصابه گردان هایی که
با پاهای ما می روند
با پاهای ما می آیند
با زبان ما حرف می زنند
با زبان ما سکوت می کنند
و با قلب ما عشق می ورزند
تا من آنقدر دیر بیایم
که تو با چشم هایی
تاریک تر از پنجره ی فراموشخانه ها 
بپرسی : 
ببخشید ! شما خانمِ ؟؟؟
و من ...
تمام حرف هایم که 
می خواستم بگویم
در حلقه ی عدد پنج 
این قلب وارونه
محو شود
عشق من !

.

آسیه خوئی ـ 94/3/8

.

.

  • آسیه خوئی

The Little Mermaid.

.

در این جمله که می گویم "نمی گویم که می آیم" بلاهت نیست

در آن جمله که تـــو آیینـــه را دیــوانـــه می نامـی ؛ درایت نیست

.

چه پُــر شهـــد و شکـربار است این شیــرین زدن های جنون آمیز

بیـــا دیـوانـه بـاش ای عقلِ من !  این عاقلی هایت عنایت نیست

.

اگر امــواج دریـــا برکه ای را خشمگیــن ســازد سـونامـی نیست

نصیحت هــــای مجنـــون بر دلِ دیــوانــه وارت بـی ملاحت نیست

.

آسیه خوئی ـ 94/3/5

.

.

  • آسیه خوئی

sketch

بگذار مانند خودت ظالم ترین باشم

از اشکِ پرده در بگویم ؛ خود به چین باشم !

.

از قِدمتِ صد سال نوری "عاشقت بودن"

بی هیچ پروایی بگویم ؛ خود جَنین باشم !

.

در هاله ای از شکّ و تردیدت بیاندازم !

نسبت به خود با خویش اما در یقین باشم !

.

در آسمان ها از ملائک امتحان گیرم

در آزمون های خودم قعر زمین باشم !

.

در سِحرِ جذابیتِ کامل ترین مخلوق

او را شبیه ماه نامم در کمین باشم !

.

دلبسته ی هر که شبیه اوست هم باشم !

دلبسته ی این و همان ، آن و همین باشم !

.

هر چه که دور از دست باشد را نمی خواهم !

آغوش اگر بگشاید او را هم قرین باشم !

.

خودخواه تر از من نباشد بین عاشق ها !!!

بگذار مانند خودت ظالم ترین باشم

.

آسیه خوئی ـ 94/3/4 

.

.

  • آسیه خوئی

هنگام انفجارِ ستارگان ، از گازها و موج های حاصل ، ترکیبی بسیار زیبا بمانند گل سرخ تشکیل می شود.

.

چشم ، دریا شد هنوز از اشک می پرسد

سینه ام گنجی نهان شد ، باز می ترسد

.

یک قنـــاری در دهانم بـال و پـر ریـزد

دفتر شعرم به صدها برگ می رقصد

.

او نفهمید از چه دریایی سخن گفتیم

همچنان او از گمـان خویش بنـویـسد

.

عنکبوتی با زمـــان ، آهسته می آید

با تراوش های ذهنش تار می ریسد

.

روی مغزم ، از نرون ها خانه می سازد

رازهــــای مــانده را وارونـــه می لیسد

.

آسیه خوئی ـ 94/3/3

.

.

  • آسیه خوئی

laughter!

توزیع اطلاعیه مشکوک در تهران

فراخوان خونین برای جلوگیری از حضور زنان در ورزشگاه

کد خبر: ۲۳۶۱۷۸۱۹ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۹:۳۵

.
روزنامه ایران نوشت :

«منتظر حضور خونین امت حزب‌الله در 29 خرداد سال 94... در ورزشگاه 12 هزار نفری آزادی هستیم.»

این جملات آغازین اطلاعیه‌ای پرینت شده است که به صورت گسترده‌ای در تهران و بویژه مناطق جنوبی و مرکزی پایتخت در حال توزیع است.

تهیه‌کنندگان متن ، هدف از فراخوان خود را «مقابله و رویارویی با حضور زنان در ورزشگاه و نهی از منکر مسئولین وزارت ورزش» اعلام کرده‌اند. (!!)

.

.