ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

مَـــدِ مــــاه

يكشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۰۷ ب.ظ

♒ Mermaids Among Us ♒ art photography  paintings of sea sirens  water maidens -

می رود و نمی رود ، دقیقه ای درنگ شد ، باز نگاه می کند

تازه علاج کرده بود چشمِ پُـر نظـر به خود ، باز گناه می کند

.

آینـــه !  شـاهـدی چقدر در نگاهِ تـو به دنبـال جـرقّـه ای سپیــد

پلک نمی زند به هم سپس به وقت گفتگو وقت تباه می کند ؟

.

خانه که می رود به پای آینه ... نگاهِ پی در پیِ هم به آینه ...

آینــه یـابد عاقبت نگاهِ آن شبـش ... وَ صـد مرتبه آه می کند :

.

پوست وَ گوشت ، استخـوان وَ چند کیسه خون ؛ همین جاذبِ حضرتِ شما ؟!

حضــرتِ بـاقــی و گناه ؟ چــــرخ دورِ استخـوان ؟!  _چهـره سیـاه می کنـد _ .

.

گفت که عشق می مکد تمام مورَگانِ آن کس که زده ست تن به آب !

ـ : آب که غــوطــه می دهد چه ترس ؟ موج موجِ دریا مَـدِ مـاه می کند

* * *

خانمِ چشـم های من ! گناه نیست آنچه در قلب شمـا شکفته است

قفل و کلیدِ حبس در زمان ، مکان وَ ...  ؛ "عشق" نیز افتتــاح می کند

.

آسیه خوئی ـ دی ماه 1380 ـ مجموعه شعر "ایلیا" ـ صفحه ی 92

.

.

  • آسیه خوئی

نظرات  (۲)


سایه ی سنگ بر آینیه ی خورشید چرا ؟
خودمانیم، بگو این همه تردید چرا ؟


نیست چون چشم مرا تاب دمى خیره شدن
طعن و تردید به سرچشمه ی خورشید چرا ؟


طنز تلخى ست به خود تهمت هستى بستن
آن که خندید چرا، آن که نخندید چرا ؟


طالع تیره ام از روز ازل روشن بود
فال کولى به کفم خط خطا دید چرا ؟


من که دریا دریا غرق کف دستم بود
حالیا حسرت یک قطره که خشکید چرا ؟


گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم
دلم از دیدن این آینه ترسید چرا ؟


آمدم یک دم مهمان دل خود باشم
ناگهان سوگ شد این سور شب عید چرا ؟



چه طور باید تو را توصیف می کردم ؟
پرتقالی آبی آویخته از درخت سیب ؟ 
رودخانه ای که به آسمان می ریخت ؟ 
عقابی که قلب گنجشکش از سینه ی شیشه ای ش پیدا بود ؟ 
یا آفتابگردانی که به سمت ماه می چرخید ؟ 
تو متفاوت بودی اما 
چیزی از تفاوت نمی دانستی… 
بهتر همان که 
مردم تو را فرشته صدا کنند.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی