ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۱۸ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

.

در بخش نامه ها در پنجاه و سومین نامه در کتاب نهج البلاغه ، آنچنان توصیه های فصیح و شفافی در باب راهکارهای اجرائی اداره ی یک حکومت دینی و به خصوص اِعمال حقوق مردم ، بکار رفته است که اگر فحوای کلام را خود در برهه هایی از روزگار کنونی به چشم خود ندیده باشید و در تاریخ حکومت ها نخوانده باشید گمان به اغراق در کلام می برید.

.

دقت بفرمایید :

.

" و اشعر قلبک الرحمه للرعیه، و المحبه لهم، و اللطف بهم، و لا تکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم". [ نهج البلاغه ـ نامه ى 53]

.

معنی :

.

"و با مردم مهربان باش و دوستى و صمیمیت با آنها را در قلب خود جاى ده و همچون جانورى درنده مباش که خوردنشان را غنیمت شمارى".

.

جملات فوق را مولا در آیین حکومت دارى خود ، به ولاه و حکمرانان خویش در سرزمین هاى اسلامى ، پس از توصیه به خویشتن دارى و رعایت تقوا و پرهیز از دنباله روى از هواهاى نفسانى و شهوات ، لزوم مردم دارى و برخورد خوش با عموم مردم توصیه کرده اند.

بنابرین اگر سردمداران یک حکومت به موازین و معیارهای دینی برای اداره ی حکومت خود قائل هستند باید بدانند یکی از مواردی که رضایت عموم بدان بستگى دارد این است که پاسخ به این سئوال را بدرستی بدانند. این سئوال  که :

حکومت آنها با چه دیده اى به خود و به توده ى مردم نگاه مى کند؟ با این چشم که آنها برده و مملوک ، و خود صاحب اختیارند ؟ و یا با این چشم که مردم صاحب حق اند و سردمداران تنها وکیل و امین و نماینده ی آنها ؟

.

در صورت اول ، هر خدمتى انجام دهند از نوع تیماری ست که مالکِ یک حیوان براى حیوان خویش انجام مى دهد و در صورت دوم ، از نوع خدمتى ست که یک امانتدار صالح انجام مى دهد. اعتراف حکومت به حقوق واقعى مردم و احتراز از هر نوع عملى که نمایانگر نفى حق حاکمیت مردم باشد ، از شرایط اولیه ى جلب رضایت و اطمینان آنان است.

.

.

... ادامه دارد

.

.

  • آسیه خوئی

.
برای دانستن حقوق جامعه بر رهبران می توان به منابع و مآخذ بسیاری مراجعه کرد. اما در میان این منابع ، کتاب نهج البلاغه تنها منبعی ست که هر کسی توان و یارای مراجعه به آن را در خود نمی بیند. نه به این دلیل که درک و فهم متون آن دشوار است. بلکه بالعکس ، کلام نهج البلاغه از چنان بلاغت و سلاستی برخوردار است که تو گویی نویسنده ی آن همانطور که در همه ی تدابیر خود در اداره ی حکومت ، مدبر و سیاس بوده است ، در بکارگیری صنعت شیوایی و روانی در کلام خود نیز تأکیدی تعمدانه داشته است. معنای عنوان کتاب نیز بر این تعبیر مزید بر علت است : "شیوه ی شیوایی".
.
چرا عده ای به هنگام خواندن نهج البلاغه و قیاس نکات و وصایای توصیه شده در آن با شرایط حاکم بر روزگار کنونی چنان منقلب و اندوهگین می شوند که سر خود را بر دیوار می کوبند و یا عده ای وحشت زده و خجالت زده ، عرق شرم بر جبین شان می نشیند ؟
. 
اصلا چرا باید من پاسخ سئوال بالا را بگویم ؟
تو خود حدیث مفصل از این مجمل بخوان :
.
"و اذا غلبت الرعیه و الیها، او اجحف الوالى برعیته، اختلفت هنا لک الکلمه، و ظهرت معالم الجور، و کثر الادغال فى الدین، و ترکت محاج السنن، فعمل بالهوى، و عطلت الاحکام، و کثرت علل النفوس، فلا یستوحش لعظیم حق عطل، و لا لعظیم باطل فعل! فهنالک تذل الابرار، و تعز الاشرار، و تعظم تبعات الله سبحانه عند العباد".
.
معنی :
.
"و هنگام چیرگى مردم بر زمامدار و ستمِ زمامدار بر مردم ، وحدت پایمال و تفرقه حاکم شده و نشانه هاى ستمکارى پدیدار و خیانت در دین زیاد گردد. قانون شکنى مرسوم و هوسرانى معمول شود. احکام الهى تعطیل و بیمارى ها افزون گردد. پس ، از فروگذارى حق اگر چه بزرگ باشد باکى نداشته و از عقوبت تبهکارى پروا نباشد. در این هنگام نیکان خوار گردند و بدکاران عزیز ، و بر دوش بندگان خدا عقوبتى سخت نهاده شود".
.
به همین دلیل بود که عرض کردم هر کسی توان و یارای مراجعه به این کتاب را برای نکته برداری و نکته آموزی ندارد. !!
.
.
... ادامه دارد
.
.
  • آسیه خوئی

.
اما در کشورهای اسلامی ، برقراری این مساوات و عدالت ها باید چشمگیرتر و چشم نوازتر باشد. چرا که پیشوای دینی حکومت های اسلامی ، مولا و رهبری ست که عدالت ورزی و عدالت گستری وی در حکومت پنج ساله اش نسبت به حتی مخالفانش بر هیچکس پوشیده نبوده و نیست.

.
بنابرین برای یک حکومت اسلامی باید بسیار کسر شئونات قائل شد که در اجرائیات قوانین و اصول خود تعداد کثیری از خانواده ها را تنها به دلیل اختلافات نظری و فکری ، از برخورداری از طبیعی ترین و مسلم ترین حقوق اجتماعی و شهروندی محروم سازد.

.

طی سخنان خارج از شئونات مذهبی و قوانین اجتماعی و انسانیِ یکی از خطیبان که چندی پیش در جمعی از دوستان و پیروان خود مطرح کردند ، گویا ایشان وانمود به عدم اجرای این تبعیض ها و تازگی داشتن این استثناء قائل شدن ها در بعضی کشورها داشتند. در حالیکه حداقل قریب به چندین دهه از اجرای این طرح مستبدانه می گذرد و مطرح کردن آن و تصویب کردن و صحه گذاشتن بر درستی اینگونه تبعیضات بصورت شفاف و علنی از سوی ایشان ، تنها می تواند این معنا را برساند که : "خدایان بی هیچ ترس و واهمه ای ، حق خدایی بر تمام انسان های سراسر دنیا را دارند و هر چه برای مردمان اراده کنند اراده ی خداوندی ست".

.
اگر در این متن ، خانواده هایی را که از نقطه نظرات فکری ، سیاسی و مذهبی با حاکمین یک جامعه اختلاف نظر دارند با حروف اختصاری "الف تا ی" بنامیم ، این نوشتار طبق استثنائاتی که تبعیضاتِ حکومتیِ بعضی از کشورها در جهان برای مردمان در مقایسه با دیگر افراد نورچشمیِ خود قائل می شوند و اراده می فرمایند ، چنین ادامه می یابد :

.

* ما خداوندگاران اراده می کنیم که بعضی فرزندان از خانواده های "الف تا یا"ی کشورهای اسلامی نباید تحصیلات عالی داشته باشند. این ما هستیم که باید تصمیم بگیریم کدام فرزند از کدام خانواده تحصیلات عالی داشته باشد.
* ما خداوندگاران اراده می کنیم که برای حضور در میادین نبرد در مقابله با تهاجمات و حملات دشمن و بیگانه به کشورهای اسلامی نباید از سربازهای فداکار و باخلوص خود استفاده کنیم. تعداد این مخلِصین و مخلَصین بسیار اندک است و ما نباید نیروهای خود را از دست بدهیم. 
* ما خداوندگاران اراده می کنیم که باید بر ذهن و اندیشه ی فرزندان خانواده های "الف تا یا" ی کشورهای اسلامی در محیط هایی خارج از محیط خانواده تسلط داشته باشیم و آنها را برای حضور در جبهه های جنگ تربیت و سپس اعزام بفرماییم.
* ما خداوندگاران اراده می کنیم که فرزندان خانواده های "الف تا یا"ی کشورهای اسلامی هرگز نباید به داشتن پُست ها و مشاغل سطح بالا منصوب شوند. تنها به این دلیل که ممکن است در آینده ، آنها نیز مانند بعضی از اعضای خانواده های اجدادی خود به صورت فطری و ذاتی به مخالفت با سیاست های ما گرایش پیدا کنند.
* ما خداوندگاران اراده می کنیم که خانواده های "الف تا یا"ی کشورهای اسلامی نباید از امکانات رفاهیِ مکفی برخوردار باشند. تنها به این دلیل که به پشتوانه ی تمول مالی خویش قادر خواهند بود تا از امکانات بالای تحصیلی ، شغلی و حق انتخابِ ادامه ی حیات در هر یک از کشورهای بیگانه (!!) را بیابند و برخوردار شوند.
* ما خداوندگاران اراده می کنیم که ...
.

.
... ادامه دارد

.

.

  • آسیه خوئی

.
یکی دیگر از مهمترین حقوق جامعه بر رهبران ، داشتن حق تساوی در برخورداری از تمامی امکانات و شرایطِ اکتساب و تحصیلِ مراحل ارتقاء و رشد خانواده ها و فرزندان شان در همه ی زمینه های علمی ، اقتصادی و فرهنگی ست.

.

هر خانواده در یک جامعه ، این حق را دارد که بخواهد و بتواند برای خود و فرزندانش اگر نه به مساوات و به میزان برخورداریِ طبقه ی وابسته به سیاست های حاکم و طبقات متمول و مرفه ، حداقل طبق طبیعی ترین و مسلم ترین حقوق شهروندی در زمینه ی تحصیل و کسب علوم جهت ارتقاء امکاناتِ یک زندگی ایده آل در ابعاد معنوی و مادی ؛ دارای اختیار ، اراده و امنیت کافی و لازم باشد.

.

در جامعه و اجتماعی که همه ی افراد آن برای دوام و بقای کشور خود از جان و مال و وقت و فکر خود و خانواده های خود به یک نسبت مساوی سرمایه گذاری می کنند ، هیچ شخص و یا هیچ گروهی نمی تواند و نباید این حق را به خود بدهد که برای تک تکِ خانواده ها و افراد آن ، در خصوص عدم حق برخورداری از حتی ابتدایی ترین و طبیعی ترین حقوق مسلم شهروندی ـ یعنی کسب موقعیت ها و امکان تحصیلات عالی ، شغلی ، اجتماعی و رفاهی ـ تعیین تکلیف کند و تصمیم گیری داشته باشد.

.

حقوق و شرایطی که در فوق ذکر شد یکی از مهمترین حقوق مسلمی ست که بنیان گذاران هر حکومت غیر مستبدی در هر کشوری از سراسر جهان برای مردمان خود قائل هستند. اما ...
.

.
... ادامه دارد

.

.

  • آسیه خوئی

.
زبان بسیاری از قدرت ها زبانی ست که اگر نخواهید کاری را که به شما گفته می شود انجام بدهید ، با تهدید و تنبیه روبرو می شوید و اگر انجام بدهید با وعده و پاداش مواجه می شوید.

در صورتی که اگر قدرتمداران به جای کنترل بیرونی از تئوری انتخاب برای هدایت جامعه به سمت جامعه ای فعال و پویا در مسیر موفقیت ، شادمانی و سعادت بهره ببرند مردم نیز به کمک آنها می شتابند تا مشکلات را با هم حل کنند در حالیکه زبان کنترل بیرونی مشکلات را افزایش می دهد. 

.
مردمِ یک جامعه ی سالم که رها از بند کنترل های مدیریتی بر اساس جبر و زور هستند به شکوفایی خلاقیت هایشان می پردازند. اما مردمی که تحت چنین کنترل هایی به سر می برند و فاقد هر خلاقیتی هستند ، اصولا زبان و تفکر آنها ـ مانند اهالی قدرت مدارـ کلیشه ای ست و غالباً از چند کلمه ی مصطلح و تهدید آمیز ساخته شده است. در حالیکه زبان مردمِ رها و وارسته از هر یوغ و استکباری ، همراه با واژگانی خلاق ، مشفقانه و بدون هر گونه تهدید است.


بعنوان مثال به این جملات از زبان این دو دسته از افراد نگاه کنید :
.
افراد کنترلگرا :
" کسانی که از حیات حیوانات وحشی دفاع می کنند بهتر است خودشان نیز به جنگل و حیات وحش بروند و با همان حیوانات وحشی زندگی کنند. "
.
افراد انتخاب گرا :
" مهربانی و انسانیت یعنی اینکه تو برای حیوانات وحشی نیز شخصیت و روح قائل باشی و به آنها حق حیات و حق انتخاب زندگی بدهی و برای آنها نیز امکانات ادامه ی حیات به نوع دلخواه خودشان فراهم سازی. "
.
زبان افراد کنترل گرا در برخی از موقعیت هایی که قدرت زیادی دارند ، ممکن است برای کوتاه مدت مؤثر باشد ولی در بلند مدت متوجه اثرات سوء گفتارشان برای خود و همگان خواهند شد. گرفتاری و فلاکت ناشی از کاربرد این زبان ، هزینه ی هنگفتی در پی خواهد داشت. 
به خاطر داشته باشید که این اثرات سوء اصلا پدیده هایی ناگهانی نیستند. تراکمی و تجمعی هستند. یعنی از آنجا که زبان کنترلگرا همواره با مقاومت اکثر مردم روبروست ، در طول زمان این مقاومت ها در کنار هم قرار می گیرند و بتدریج بر روی هم انباشته شده و ناگهان فوران می کنند و مشکلِ کوچکِ آغاز را پیچیده و غالباً غیرقابل حل می کنند. 
.
بنابرین پیروان و پرورش(!!)یافتگانِ زبان کنترلگرا که تحت روانشناسیِ تحمیل ، زور ، جبر ، تحکم و استفاده ی آمرانه از قدرت ، پرورده و فربه شده اند ممکن است در مقاطع کوتاه زمانی در مثلا چندین نبرد پیروز شوند اما در طولانی مدت و در نهایت شکست می خورند.
.

.
... ادامه دارد

.

.

  • آسیه خوئی

.

معمولا افرادی که قدرت را در دست دارند حامی این طرز تفکرند که افراد خاطی چنان باید تنبیه شوند که پس از تنبیه ، بی هیچ چون و چرایی تحت اراده ی ما درآیند و اتوماتیک وار و کنترل شده آنچه را که ما فرمان می دهیم اطاعت کنند. تنها پس از این شیوه از تنبیهات است که با ملاحظه ی تبعیت هایشان به آنها پاداش می دهیم و تشویقشان می کنیم.

.
این فرضیه ی عملیاتیِ روانشناسیِ کنترل بیرونی ست و البته آنچه که بسیار مهم است و از چشم کنترلگران پوشیده مانده و یا اصلا برایشان مهم نیست ، پسامدهای چنین فرضیه ای ست. یکی از پسامدهای این فرضیه ، سرمشقی ست که همواره ذهن اکثر مردم کره ی زمین از این تفکر می گیرند و ناآگاهانه از روش آنها برای حفظ قدرت های خُرد خود در سطوح کوچک جامعه و تحت کنترلشان الگوبرداری می کنند.

.
مطلب دیگری که بسیار حائز اهمیت است این است که آدم های تحت کنترلِ این افراد ، همیشه احساس کنترل ناچیزی بر زندگی خود دارند. آنها به دلیل ترس از تنبیهات بعدی از سوی قدرتمندان بتدریج به گونه ای بار می آیند و تربیت می شوند که خودشان هم باور کنند که قدرت تفکر ، تشخیص و کنترل در زندگی خود ندارند. به همین دلیل است که با تن دادن به کنترلگری افراد قدرتمند ، همیشه احساس امنیت می کنند. 

.
متأسفانه هیچیکس متوجه نیست که این روانشناسیِ کنترلگر و زورگرا ، در درازمدت مسبب ناخشنودی رو به تزایدی بصورت غیرقابل آشکار در ضمیر ناخودآگاه اقشار تحت کنترل خواهد بود و به تبعِ آن ، تعداد کثیری از مردم از آنجا که احساس کنترل بر زندگی خود ندارند و در خصوص انتخاب هایشان نیز مسئولیتی به آنها واگذار نمی شود ؛ احساس مسئولیت و مسئولیت پذیری به معنای یادگیریِ انتخاب رفتارهایی که نیازهای اساسی خود و جامعه را برآورده سازد نیز نخواهند داشت. 
از این رو بتدریج و در طولانی مدت ، شما با جامعه ای سرخورده و منفعل روبرو خواهید شد. جامعه ای بی هیچ کارآمدی و بی هیچ تواناییِ حتی کارگروهی در بهبود تولیدات و بهره وری های فکری ، فرهنگی و اقتصادی و ... /. جامعه ای که اکثریت قریب به اتفاق آنها عاری از ابداعات و ابتکارات و اختراعات لازم و مختص مردمی غیر مصرف گرا می باشد.

.
بنابرین آیا پیش از گله مندی های بسیار از کاهلی و تنبلی جامعه ـ که خود و مشاورانِ تازه نزدیک شده به خود مسبب آن بوده ایم ـ بهتر نیست که ابتدا یک بازنگری اساسی در روش هایی که برای هدایت جامعه برگزیده ایم و بکار می برده ایم ، داشته باشیم و سپس مردم را به "اقدام و عمل" تشویق کنیم ؟!
.

.
... ادامه دارد

.

.

  • آسیه خوئی

.

در ادامه ی بحث پایانی در بخش 4 از این متن ، باید عرض کنم که بعضی اوقات در برنامه های مختلف سازمان صدا و سیما ، حکایات و داستان های بسیار جالبی مطرح می شود که هر شنونده و بیننده ای که تا پیش از آن گمان بر وابستگی شدید کارکنان این سازمان به گروه ها و جناح های تندرو و دلواپسان داشته است ، متوجه می شود که بعضی از آنها به واقع در این سازمان اسیر و محبوس اند و اگر تاکنون بر سر کار خود باقی مانده اند به این دلیل بوده است که معتقدند نباید صدایی که از تمامی بلندگوهای یک رسانه ی همگانی و عظیم به گوش مردم می رسد ، تک صدایی و جناح محور باشد.

.

یک روز در یکی از برنامه های تلویزیونی ، این داستان بسیار جالب که تاکنون نشنیده بودم بدین مضمون بیان شد :

.
" گاهی شهوتِ لایزال قدرت طلبان در گسترش دامنه ی فجایعِ ایشان برای جامعه به آنجا می رسد که حتی دیگر به خودشان نیز رحم نمی کنند. گرگ ها چه در زمان شکار طعمه های خود و چه در زمان خواب و استراحت ، همیشه شکلی گروهی و دسته ای دارند. حالا شما یک دسته یا یک گلّه گرگ را در نظر بگیرید که روزها از عدم موفقیت آنها برای بدست آوردن شکاری حتی مختصر و خُرد گذشته و خسته و ناتوان از گشت زنی های خود ، هر شب در هنگام استراحت و خواب نیز مثل دیگر ساعات روز باید بر حسب آموزه های غریزی و طبیعی خود در کنار یکدیگر چرت بزنند. 
گرگ های گرسنه و ناموفق در شکار ، به هنگام خواب به این صورت چرت می زنند که حلقه ای از خود بر گرد یکدیگر تشکیل می دهند و طوری در این حلقه می نشینند که همگی رو به یکدیگر قرار بگیرند. گرگ های گرسنه ـ بر خلاف انسان ها یا موجودات دیگر که برای ممانعت از هجوم بیگانه ، در حلقه های خود پشت به پشت یکدیگر می دهند و رو به محیط بیرون از حلقه می نشینند ؛ ـ تا صبح چشم در چشم همدیگر می دوزند و حتی پلک هم نمی زنند تا بتوانند یکدیگر را در تمام ساعات خواب بپایند و مبادا یکی از آنها از غفلتِ لحظه ایِ ایشان استفاده کند و از فرط گرسنگی حمله به خودی را آغاز کند. گرگ ها اینگونه اند. به محض اینکه یکی از آنها لحظه ای به خواب می رود ، بلافاصله بقیه به او هجوم می آورند و جهت رفع جوع و گرسنگی ، تکه تکه و پاره پاره اش می کنند. "
.
معمولا افرادی که قدرت را در دست دارند کسانی هستند که درست و نادرست را با احتساب حفظ موقعیت و قدرت خود تعریف و تعیین می کنند.

.

.

... ادامه دارد

.

.

  • آسیه خوئی

.

استفاده از روانشناسیِ "کنترل بیرونی" در زمانی که در تفاهم و کنار آمدن با یکدیگر با مشکل مواجه می شویم ، تخریبگرِ روابطی ست که به شدت در موقعیت های ضروری به آن نیاز داریم. موقعیت هایی که با تصمیم گیری هایی بر محور خودرأیی برای سطح وسیعی از جامعه به خطر می افتد و سخت نیازمند یک بازنگری اساسی در اصلاح روابط مابین سران یک کشور و مردم است.

.

همین جا در پرانتز باید این نکته را مطرح کرد که این متن ، ملهم و بهره جسته از آموزه های تبیینگرِ "مدیریت بدون زور و اجبار" با روش ابداعی واقعیت درمانی و تئوری انتخاب توسط "ویلیام گلسر و کارولین گلسر" است. البته متون و آموزه های ایشان بر اساس بهبود روابط مابین چهار موقعیت خُــرد از جامعه است : والدین ـ فرزندان ؛ زن ـ شوهر ؛ معلم ـ شاگرد ؛ و مدیر ـ کارمند ، که در سال 2006 میلادی ارائه شد و از سوی روانشناسان ایرانی نیز بسیار مورد استقبال و تدریس قرار گرفت.

شاید شما نیز به محض مطالعه ی تئوری های ابداعی گلسرها متوجه نکته ای شوید که پنهان ماندن و اغماض آن از نگاه گلسرها بسیار تعجب آور باشد. این نکته که این تئوری ها برای سطوح کلان جامعه ای مانند جامعه ی ما نیز بسیار پرکاربرد و مؤثر است و می تواند سازگاری داشته باشد. سطوحی مانند موقعیت های :

رهبران ـ جامعه ؛ رئیس جمهور ـ جامعه ؛ گروه شورای نگهبان ـ نمایندگان مجلس ؛ نمایندگان مجلس ـ جامعه ؛ مجلس خبرگان ـ رهبر ؛ مجلس خبرگان ـ دولت ؛ مجمع روحانیان ـ جامعه ؛ مجمع روحانیت ـ جامعه ؛ مجمع تشخیص مصلحت نظام ـ نظام (!!) ؛ و ...

با این وجود ، این متن سعی ندارد صرفاً به اصلاح روابط مابین این سران با یکدیگر بپردازد. سرانی که طی چهار دهه حکومت بر جامعه ی ایران ـ البته به جز دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی و رئیس جمهور فعلی ، حسن روحانی ـ اوامر و فرمان هایی جز بر اساس جبر و زور و تحکم از آنها حتی نسبت به یکدیگر صادر نشده است.

آنچه که این متن دنبال می کند و برای تقدم آن بر دیگر موضوع های زیرمجموعه ای بحث ، ارجحیتی خاص و ضروری قائل است ، اصلاح روابط مابین تمامی رهبران ، سران و رؤسای این مجامع و مجالس و گروه ها با مردم ، و نگاه و دید آنها در شیوه های مدیریتی ست. وگرنه مشاجرات و مجادلات و مخاصمات و محاربات آنها با یکدیگر که تمامی ندارد. !

.

.

... ادامه دارد

.

.

  • آسیه خوئی

.
به طور خلاصه در دو بخش پیشین گفتیم برای رسیدن به یک جامعه ی سالم و نجات جامعه ای که به دلیل دست یازیدنِ قشر حاکم به حربه ی "کنترل بیرونی" ، دچار خودتخریبگری شده است ؛ باید هر چه سریع تر برای پیشگیری از فروپاشی بنیان و اساس موازین ، معیارها و ارزش های یک ملت و به تبع آن اضمحلال کشور ؛ اقدام به القای تغییر روش و کنش حاکمیت مزبور کرد. در بخش های پیشین روش پیشنهادی و جایگزین ، "تئوری انتخاب" بود که به واقع نوعی واقعیت درمانی ست که با روانشناسیِ "کنترل درونی" ، روابط انسانی را جایگزین روانشناسیِ "کنترل بیرونی" می سازد.

.

"تئوری انتخاب" آنگونه ضابطه بندی شده که برای درمانگران ، مشاوران ، معلمان ، روحانیان ، مربیان و دیگر دست اندرکاران آموزشی و هدایت مردم سودمند و قابل استفاده است. این آموزگاران به خصوص رهبران یک جامعه پیش از بکارگیری این تئوری که یکی از حقوق مسلم جامعه بر آنهاست باید بدانند که :
جامعه ای که از فعالیت سالم ذهنی و استقلال کامل عملی برخوردار است به هیچوجه به سادگی تحت نفوذ چنین القائاتی تطمیع نخواهد شد چرا که مغز انسان به گونه ای طراحی شده است که انسان را بطور طبیعی و فطری مدام به سعی و تلاش وامیدارد تا پنج نیروی درونی خود را به منصه ی ظهور برساند. پنج نیروی درونی یا نیازهای اساسی که همیشه باعث انگیزش و شکل گیری رفتار اوست.

.
این پنج نیاز اساسی ، فطری اند و نه آموخته شده.
کلی اند و نه خاص.
جهانی و همگانی اند و نه محدود به فرهنگ و نژاد خاص.


این پنج نیاز اساسی عبارتند از :
نیاز به عشق و احساس تعلق
نیاز به قدرت
نیاز به شادی 
نیاز به آزادی
و نیاز به بقا.

.
چنانچه افراد در ارضای این نیازها موفق باشند ، احساس کنترل بر زندگی خود خواهند داشت و چنانچه بنا بر دلایل و عوامل خارجی مانند "کنترل بیرونی" موفق نشوند ، دست به انتخاب هایی می زنند که ممکن است برای ایشان مؤثر و کارآمد نباشد. در آن صورت احساس ناکامی می کنند و برای کاهش احساس ناکامی به رفتارهای خاصی روی می آورند مثل خشم ، پرخاشگری ، افسردگی ، انفعال و کم کاری ، نارضایتی ، قهر ، خشونت ، اعتراضات گسترده و دسته جمعی ، مبارزات خصمانه ی اجتماعی و فردی ، لجاجت با حکومت ، مصرف مواد مخدر و ... 
اگر کمی دقت داشته باشیم درمی یابیم همه ی این اعمال رفتارهای انتخاب شده ای هستند که معطوف به هدف "کاهش سطح ناخشنودی یا ناکامی" صورت می گیرند. افراد در انجام این رفتارها دست به انتخاب می زنند و فکر می کنند این انتخاب آنها را بهتر به هدفشان می رساند.
با مشاهده ی این رفتارها و عواقب آن ، متوجه می شویم آنچه که در واقع در درون چنین جامعه ای با چنین رویکردها و واکنش ها ، روی داده و اتفاق افتاده است ابطال و هدر رفتن فرصت هایی طلایی برای یک ملت بوده است. فرصت هایی که می توانسته آن جامعه را به یک جامعه ی کمال یافته ، سالم و پیشرفته برساند و نام کشور خود را از لیست کشورهای عقب افتاده ، غیر متمدن و جهان سومی ها پاک کند.

.

.

... ادامه دارد

.

.

  • آسیه خوئی

.
این روش (تئوری انتخاب) نوعی واقعیت درمانی ست که به عنوان سیستم تبیین گرِ چگونگی عملکرد مغز استوار است. البته استفاده از تمامی فرآیندها و بخش های مختلف مغز است که مهم و کارآمد است و این مهم ربطی به اندازه و مقدار حجم مغز ندارد. حیواناتی مثل وال و فیل ، مغزی بسیار بزرگتر از مغز انسان دارند اما آیا قادر به بهره وری و بکارگیری تمام قسمت های مختلف مغز خود در بهبود زندگی خویش و رسیدن به استقلال شخصی و یا اجتماعی خود نیز می باشند ؟!

.
مغز انسان مانند یک سیستم کنترل ـ مثل ترموستات یا سیستم کنترل تهویه که به دنبال جستجوی نظم بخشی به رفتار خود است ـ عمل می کند. مغزی که در تلاشِ ایجادِ تغییر در دنیای پیرامون خود است.

بنابراین هر چقدر که قشر قدرت مدار و حاکم بر جامعه درصددبرآیند تا از حربه های متفاوت تری مثل شیوه های اجرایی مختلف و متعددِ کنترل بیرونی ، مردم را در طی سال های متمادی به تبعیت بی چون و چرا از اوامر مستبدانه ی خود درآورند ، بی فایده خواهد بود. چرا که مغز انسان به گونه ای طراحی شده است که حتی اگر عده ای بخواهند آن را با سوءاستفاده از نیروهای ماوراءالطبیعه و دست یازیدن به علوم غریبه ، تحت کنترل خود درآورند و از آن سوءبهره برداری جهت پیشبرد منافع گروهی ، جناحی ، امنیتی و حکومتیِ خود نمایند ، مغز انسان باز هم این توانایی را دارد که مادامی که تحت نفوذ القائات ایادی مرئی و نامرئی و محسوس و نامحسوس قرار می گیرد ؛ همچون یک شخص ناظر و یا یک شخص سوم بر تمام آنچه که اتفاق می افتد اشراف و احاطه و تسلط داشته باشد و درست سر به زنگاه پس از اینکه نابکاری و عدم صداقت آنها برایش محرز شد ، خود را از آن چنگال های قدرت و ایادی نیروهای غیبی خارج سازد. مگر آنکه آنقدر به انفعال مبتلا شده باشد و آنقدر به ناتوانی تشخیص صلاحدید شخصی و اجتماعی و به ناتوانی تصمیم گیری برای سرنوشت خود و اجتماع خود دچار شده باشد که رهایی از یوغ قدرت های آنچنانی را عین فلاکت و بیچارگی و مذلت بداند. 

.

چنین اشخاصی قطعا به تطمیع گری های قدرت های پوشالی تن خواهند داد و حق و عدالت را قربانیِ بر سر کار آمدن فرعونک هایی خواهند کرد که آنها را مثلا با چند برابر کردن حقوق بیکاری (منفعل بودن هاشان !!) و یا چندین برابر افزایش دادن یارانه ی هر خانواده می فریبند.

.

.

... ادامه دارد

.

.

  • آسیه خوئی