ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۱ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید

 

به نام او که هیچ دانه ای بی رخصت اش نمی روید

                                          بــه تحمــل بنشیــن گــر انـدکـی

                                         بــه "جَلالت" ، قد وُ بالا بـرده ای

 

.. «« دانه ی زیر ِ برف »» ..

 

چه کسی گفت که تو افسرده ای ؟

کفن از برف بپوشی ، مرده ای ؟

به شبیخون زمستان در بهــــار ،

نـَشِکفته به شبی پژمـرده ای ؟

چه کسـی گفت کـه از تـرس تبـر

سَر ِ خود را به لحافی برده ای ؟

نه به تن جامه دریدی زیر برف؟؟

نه  تـَرَکهای بهاری خورده ای ؟؟

چه کسی گفت که از پندار ِ پیر

دل از او کـَنده وُ بس آزرده ای؟

به هــراس از تب وُ تـأخیـر ِ تو شـد

که چه لرزی ، چه زکامی خورده ای؟

نگـران است که شـاید از غــرور

سر ِ خود را به گریبان برده ای،

شـَته ی کِبر اگر پوشیــــــده ای،

به گمان اش که قبا افشرده ای !؟

نکنـــد یـــخ زده ای در انـجمـــــاد ؟ ،

نه سر از برف ، برون ؛ نه گـُرده ای

* * *

سخنی رفت بر این شرح ِ ضمیر

کـه نه پـژمـرده وُ نه دلمـرده ای

بـِســـُرا رقص وُ سمـاع ِ دانه را

به سکوتی که ندارد خـُرده ای

 

آسیه خوئی (ایلیا) ـ 91/12/28 ـ دوشنبه 22:10

  دانه ی زیر ِ برف

  رقص و سماع

  شرح ِ ضمیر


تعداد بازدید کننده های این پُست : 143 نفر

  • آسیه خوئی