ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صدف» ثبت شده است

.

عالمی بر وهم پیچیده ست مانند حباب
جز هوا نَبوَد سری در زیر این دستارها
.
دریا در اعماق سینه اش رازهای نهفته و پنهانِ بسیاری دارد که آنها را فقط در گوش مَحرم صدف هایش زمزمه می کند.
صدفی که به راحتی لب به راز می گشاید ، اسیر صیادان سوداگر می شود و هرگز نمی تواند مرواریدی گرانبها را به فقیران اهل ساحل برساند.
تنها آن صدف که در اعماق ، سفرها داشته و گردیدن ها و گشتن ها ؛ کلمات را آنقدر در دهان خود به زدودن جِرم غلتاند که هیچ حرفی اضافه و سخنی به گزاف و لاف نتواند بگوید و هرگز لام تا کام نگوید مگر به کلامی روشن ، صیقل یافته و سوده ؛ چون دُرّ.
از صدفی که انگاری به خمیازه دهان به سهولت باز می کند ، نمی توان جز صدای رفت و آمد بادِ هوا ، صدایی دیگر شنید. تو گویی فقط صدای ترکیدن حباب هایی ست که بر سر بی مغز خود ، کلاه می شکنند. دهان درّه هایی که از سر هواطلبی اگر کلام شان بالا می رود و صعود می کند ؛ فقط تا به سطح آب دریا ، اوج و عروج دارد.
صدفی که به سرعت لب می گشاید ، دهانی گشاده را مانَد حرّاف برای کف به لب آوردن.
دریا بزرگ است. پند بزرگان را همچون گوشواری مرواریدنشان ، آویزه ی گوش سازیم.

.

.

#آسیه_خوئی

#صدف

 

.

  • آسیه خوئی