ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «باد نَکبا» ثبت شده است

الهه "وایو" !

دوباره

گیسوان فتنه انگیز تو

جهت باد را تغییر داده است.

به بادهای شمالی فرمان بده

رایحه ی مشکبار گیسوانت را

به اندیمشکِ تابستان بَرند.

 

الهه ی بادها !

به انتشار عطر گل هایی که

از پس هر گام تو می شکفد ،

سفر کن

که شیخ

همه ی فتنه ها را به غبار تعبیر کرد

و باد نَکبا به جستجوی رد پای تو

شرق و غرب جهان را می نوردد.

.

.

آسیه خوئی

.

.

  • آسیه خوئی