ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «به موی دختر همبازی ام بزن گُلِ ماه» ثبت شده است

.

مرا به مزرعه ی روشنِ ستاره ببر
برای چیدنِ گل های بی شماره ببر

بگیر دستِ مرا همچو طفل و در مهتاب
به گردشِِ رمه ی ابر پاره پاره ببر

به دشتِِ آبیِ مهتاب های رؤیایی
به بالِ ابر نشان و به یک اشاره ببر

خیال کودکی ام لای لای می گوید
مرا به جنبشِ آرام گاهواره ببر

به راهِ کودکی ام سکّه ی شعف گُم شد
برای جُستن شادی مرا دوباره ببر

به موی دختر همبازی ام، بزن گُلِ ماه
برای گردنِ او طوقی از ستاره ببر

بگیر سکّه ی خورشید و ماه را از من
برای مونسِ خُردم چو گوشواره ببر

بریز برسر و رویش شکوفه ی گیلاس
مرا به شادیِ او تا کنم نظاره ببر

تنِ گداخته ام چون کویر می گوید :
مرا به بارشِ سرد و زلالِ چاره ببر

بیا سیاوش پاکی! سواره بر اسبت
مرا ز جنگلی از آتش و شراره ببر
.

.
"رضا افضلی"

.

.

  • آسیه خوئی