ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تمام شهر با غمهاش» ثبت شده است

خدا کنه امشب (شب یلدا) برای همه ی مردم ارزشمندمون شب شادی باشه.

چقدر تصویر پسربچه ای که در ردیف پایین در سمت چپ عکس قرار داره ،

دوست داشتنی و شیرینه

یلدا که می آید در و دیوار می خندد
اکسیژنِ توی هوا بسیار می خندد

یلدا که می آید تمام شهر با غمهاش
چون گشته بازم موسم دیدار می خندد

دایی ،عمو ، بابا بزرگ و عمه و خاله
مادر بزرگ خسته و بیمار می خندد

دور همی های قشنگی شکل می گیرد
دنیای ما بی حد و بی تکرار می خندد

اشعار حافظ نقل مجلس میشود، قطعا
شاعر برای خواندن اشعار می خندد

وقتی انار و هندوانه شمع مجلس شد
هر حاضری بی وقفه و رگبار می خندد

رسم و رسومات قشنگی با خودش دارد
یلــــدا که می آید خــدا بسیار می خندد

.

"سجّاد قاسمی"

.

.

  • آسیه خوئی