ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دبده ی نظرباز» ثبت شده است

.

نرگس که به جمع همه گل ها به "نظرباز" شهیر است
تا چشـــــم تو را دید ، خجالت زده شد ، دیده فرو بست

تا قبله شــدی ، جان بدمیدی ، نَفَسی خان ِ خــــــــدا را ؛
کعبه به طوافت شد و جبریل ، همه رقص و همه دست

دیدار رخ عشــــق ، همیشه به شب ِ چارده ِ مــــاه
رسمی ست ز میلاد تو که عاشق ِ مفلوک بنا بست

مـــولا ! تو کِه یی ؟ که شب ِ غــم ، روی نمودی ز پَنــامت
خورشید ز گیسو و دو چشمت ، به جهات و به جهان جَست

زیبـــــایی ِ آن جلوه چنان شوق و ولع بر دل و جان ریخت
کز شادی و غم ، زشت و نکو ؛ هر چه معانی به فنا رَست

زان صـورت و آن طـــرز نگاهت ز قفــای ســـر و دوشت 
ذرات وجودی ، همه شور و همه رقص و همگی مست

*  *  *

ای بـــا تـــو همـــه حـــــیّ و همـــه حـــــقّ و همـــه هـــــو
هستی تو به او ، هست به تو ؛ نیست میان تو و او ، هست

.

.

آسیه خوئی ـ 1376/8/22 ـ آرشه های گیسو ـ ص 74

.

.

  • آسیه خوئی