ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «درویش» ثبت شده است

.

به روی دوش دارد ، تیزترین تبرزینِ درویش

شکستن ات برایش هست خلافِ آئینِ درویش

.

به هر بتی که آید می شکند سرش را به آنی

تو را چگونه کوبد ؟ عاشقِ مذهب و دینِ درویش

.

از آن زمان برایش بت شده ای  ـ خرامان ـ  که چون رود

به خودپرستِ نرگس ، آب شدی و آیینه ؛ درویش ! 

.

ایلیا

.

.

  • آسیه خوئی