ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عنکبوت» ثبت شده است

هنگام انفجارِ ستارگان ، از گازها و موج های حاصل ، ترکیبی بسیار زیبا بمانند گل سرخ تشکیل می شود.

.

چشم ، دریا شد هنوز از اشک می پرسد

سینه ام گنجی نهان شد ، باز می ترسد

.

یک قنـــاری در دهانم بـال و پـر ریـزد

دفتر شعرم به صدها برگ می رقصد

.

او نفهمید از چه دریایی سخن گفتیم

همچنان او از گمـان خویش بنـویـسد

.

عنکبوتی با زمـــان ، آهسته می آید

با تراوش های ذهنش تار می ریسد

.

روی مغزم ، از نرون ها خانه می سازد

رازهــــای مــانده را وارونـــه می لیسد

.

آسیه خوئی ـ 94/3/3

.

.

  • آسیه خوئی