ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قلبِ مقــدّس» ثبت شده است

sketch

بگذار مانند خودت ظالم ترین باشم

از اشکِ پرده در بگویم ؛ خود به چین باشم !

.

از قِدمتِ صد سال نوری "عاشقت بودن"

بی هیچ پروایی بگویم ؛ خود جَنین باشم !

.

در هاله ای از شکّ و تردیدت بیاندازم !

نسبت به خود با خویش اما در یقین باشم !

.

در آسمان ها از ملائک امتحان گیرم

در آزمون های خودم قعر زمین باشم !

.

در سِحرِ جذابیتِ کامل ترین مخلوق

او را شبیه ماه نامم در کمین باشم !

.

دلبسته ی هر که شبیه اوست هم باشم !

دلبسته ی این و همان ، آن و همین باشم !

.

هر چه که دور از دست باشد را نمی خواهم !

آغوش اگر بگشاید او را هم قرین باشم !

.

خودخواه تر از من نباشد بین عاشق ها !!!

بگذار مانند خودت ظالم ترین باشم

.

آسیه خوئی ـ 94/3/4 

.

.

  • آسیه خوئی