ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نهنگ» ثبت شده است

.

نهنگی را مانم
که اگر امواج سبز و آبی
جسم کودکش را بر شانه های خود ببرند
تمام آب های اقیانوس را به یکباره
بر ساحل امن و امین رویاهاشان
تُف خواهد کرد

تُف خواهد کرد
تمام تخته پاره های موج سواران را
بر قلب سنگین صخره ها
آنان که به تماشای درامی مهیج نشسته اند
آنان که بر دیدن اشک نهنگان
تشنه ترین وُ
حریص ترین اند...

.
.
آسیه خوئی
.
.
  • آسیه خوئی