ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چون سوسن آزاده در احوال صــبـوری» ثبت شده است

                                                                                           همراه با اولین پسرم  ـ مرداد ماه 1394 ـ کوالالامپور

.

 در نامه ی ما حرف همـان است که گفتیم

ناگفته ، خود از خامه روان است که گفتیم

گفتیم و نگفتیـم ، تو ناگفتـه چه گویی
ای دل تو که دیدی ، نه چنانـست که گفتیم !؟

بی گفـتگو ، ای پـچپـچه ی صبح تماشا
آن معرکه ی جامه دران است که گفتیـم

گو نرگس مست از سخن فاش برنجـد
چیزی که نگفتی نگران است که گفتیم

گفتیم چه ماه است خود از لب به لب مهر
حاجت به بیان نیست عیانـست که گفتیم

چون سوسن آزاده در احوال صــبـوری ؛
این گفت و مگو از خفقان است که گفتیم

پیمانه ی دل ، بر گذر عمـر شکسـتیم
پنـدی نه که بر آب روان است ؛ که گفتیم !

.

.