ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

اِشکِلَک (10)

چهارشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۴۱ ق.ظ

.

اینهمه تضاد و تناقض بین آنچه از سوی حکومت های دینی ادعا می شود و آنچه در اعمال و کردار آنها مشاهده می شود واقعاً وحشتناک است.

در حکومت جمهوری اسلامی ایران ، حدود چهل سال است که از سوی قدرتمندانِ حکومت ، ادعاهای شگرفی همچون نوای پیچیدن باد در کوزه ای میان تهی و سرگشاده به گوش می رسد. تو گویی نه ظرفیت هر ظرفی را می شناسند و نه از آنچه که بعنوان مظروفِ خاصِ هر ظرف باید ارائه شود خبر دارند. 

آنچه که واقعیت دارد این است که با وجود اینکه همه ی آنها مدعی هستند مردم ما در دورانی زندگی می کنند که از نظر جامعِ کشورهای منطقه و ایالات آمریکا و اروپا ، به دلیل مقاومت و پایداری های مستمرشان در رسیدن کشور به استقلال و دست یافتن به اعتلا و توسعه های گسترده ی دینی ، علمی و فرهنگی زبانزد خاص و عام اند ؛ اما حتی در پنهانی ترین زوایای عملکردِ حکومت هم ، در مقابله با مردم خود ایران نیز ، تناقض ها و تضادهای آشکار و فراوانی نسبت به داعیه هاشان مشاهده می شود.

بعنوان مثال در حوزه ی قوانین جزایی و کیفری از بدو انقلاب در احکام و قوانین اجرایی برای مجازات گناهکار و بی گناه ، از قوانین و احکام فسیلیِ دوران و عهدی تبعیت می شود که مربوط به پانزده قرن گذشته و خاص مردمان آن روزگار و شرایط و اقتضائات آن زمانه بوده است. این تناقضات مایه ی شرمندگی و کسر شئونات مردمانی ست که حکومت ، علت گرایشات مذهبی و دینی آنها را فقط مختص به وقوع و وجود انقلاب اسلامی می داند و گرایشات مذهبی مردم را بعنوان مهمترین حجت برای تکذیب عقب افتادگی و عقب ماندگی کشور ایران مطرح می کند.  

. 
چگونه است آیا حکومتی که حاکمین آن برای نشان دادن پیشرفت مملکت خود از بُعد علمی ، مدام کلماتی مانند سانتریفیوژ و کیک زرد و انرژی هسته ای و ... لقلقه ی زبانشان است اما در احکام اجرایی و جزایی قوه ی قضائیه ی خود از احکام وحشیانه ای مانند حکم شلاق و تازیانه که اختصاص به دورانِ حتی پیش از مسیحیت دارد ، پیروی می کنند ؟؟!!
.
آیا این تضاد وحشتاک عظیم ، حاکی از عدم وجود تشخیص ضرورت و عدم تشخیص لزوم اقتضائات زمانه در خصوص حذف و یا تغییر احکام متحجرانه نیست ؟؟ آیا زمان آن نرسیده است که پاره ای از احکام بطور اساسی طبق مقتضیات روز حذف شود و یا تغییر یابد و بازنگری شود ؟؟!!
.
یک دانشجوی فارغ التحصیل مقطع دکترا ، عرب زمان جاهلیت و عرب دوران وحش قبایل بیابانی نیست که او را برای تأدیب به زیر شلاق و تازیانه ببرند.
یک کارگر زحمتکش که در آستانه ی قرن چهاردهم "شمسی" ، تاریکی خانه ی محقرش را بهانه و پوشش سفره ی خالیِ هر شام و شبش در مقابل دیدگان زن و فرزندانش قرار می دهد آدم بی شعوری نیست که وطن خود را با اعتراضاتِ به حق خویش در مقابل گوش های کر و چشمان کور مسئولین ، دچار مسائل امنیتی سازد. کارگری که روزی بر دست های او بوسه می زدید و امروز بر پیکر او تازیانه.
یک آهنگساز و یک فیلمساز فرهنگی و بومی ، مأمور موساد و سازمان سی آی اِی نیستند که برای بیصدا کردن شادی ساز و نوای آنها و خاموش کردن دوربین فیلم های زندگی ساز و زندگی بخش شان ، به شلاق و تازیانه و سال ها حبس محکوم شوند.   

.
.

... ادامه دارد

.

.

  • آسیه خوئی

نظرات  (۲)

  • نویسنده خاص
  • نگاهی به اون قوانینی که ممکنه مورد تحسین شما قرار بگیره بندازیم. قوانین مدرن...
    مثلا یکیشون تزریق سم به اعدامی هست و یا صندلی اعدام برقی که خشک میکنه...
    یا مثلا سردمداران ادعای حقوق بشر که کودکان یمنی رو جزو کودکان نمی بینند...
    یا حتی آوارگان جنگهای سوریه و یمن و عراق و غیره رو می رانند و عذاب می دهند...
    یا مثلا یک درصد رو ثروتمند و الباقی رو بدهکار بو برده قرار میدن...
    اونها نه تنها توی وضع قانون اروپایی و امریکایی (که نژاد پرستانه و غیر عادلانه هست) بلکه توی اجراء هم مشکل دارند...
    اما تمام ایراداتی که تصور می کنند به قانون ما وارده رو بیارن ببینیم کدومشون میتونه اینقدر دقیق باشه که حتی به اندازه کوچک ترین ذره ای رو محاسبه کنه؟
    موضوع اینها نیست به نظر من.
    موضوع مطالبه گری هاست.
    اگر توقع اجرای صحیح از مسئولین داشته باشیم و اجازه سوتی به مسئولین ندیم موضوع رفع میشه...
    همین قانون توی مجلس وضع میشه و با نظارت مردم هم اجرا میشه...
    اما خیلی ها کارو گذاشتن به عهده مسئولین تا به تنهایی انجام بدن...
    مثلا چقدر برای من و شما مهمه که قانون برای دانشجو چی حکم می کنه؟
    مجلس بدونه مردم مخالفن میتونه قانونو به فلان شکل وضع کنه؟
    چقدر مطالبه گری وجود داره؟
    چقدر با نماینده خودمون توی مجلس در ارتباطیم؟
    اونقدر که با رسانه ها در ارتباطیم هست؟
    اونقدر که از بنگاه های خبر پراکنی دیگه خبر میگیریم هست؟
    نه...
    پاسخ:
    ممنون از اظهار نظرتون. 

    بله موضوع این نبود که در ایالات آمریکا و اروپا هیچ ظلمی به کارگر و دانشجو و زندانی نمی شود. گرچه باید آزادی این اقشار را در اعلام اعتراضها و مخالفتهاشون در آن کشورها رو هم در نظر داشته باشید که براحتی انجام میشه.
    موضوع همانطور که در متن گفته شده تضاد و تناقض وسیع و وحشتناکی ست که حدود چهل سال از وجود آن میگذرد و هیچ عالِم و فقیه و قانونگذار و نماینده ای ظاهراً از آن اطلاع ندارند و یک زن شاعر باید به نزد آنها برود و این آگاهی را به آنها منتقل کند !!!! . هر چند از نظر بنده شاعر به کسی گفته میشه که بر تمام شعائرِ شرایع و مشارع و اعراش و مشاعر باطنی و ظاهری ، احاطه و تسلط دارد.

    با اینحال محض اطلاع شما اگه بخوام عرض کنم باید مثنوی هفتاد من گلایه رو بصورت خلاصه اینگونه بنویسم که از سال ها پیش همیشه بخاطر حفظ حیثیت و آبروی سازمانها و اشخاص ، نوشته هام رو بصورت پنهان براشون ارسال میکردم. حتی یکبار برای هفده مورد توصیه هایی که بنظرم رسیده بود ـ توصیه هایی در باره ی احیا و تجدید بعضی احکام و آیات قرآنی که مدتهاست اجرائات معکوس در جامعه دارد ـ به حوزه ی علمیه ی قم رفتم تا نوشته ی خود را بدست بعضی از علمایی که می شناختم برسونم. اصلا از همان در ورودی حوزه بدلیل زن بودنم(!!) بیرونم کردند. به آدرس دفتر یکی از علما رفتم گفتند ایشان با هیچکس ملاقات حضوری ندارد. به شهر خودت برگرد و این نوشته ات را به آدرس دفتر ایشان بصورت نامه ای رسمی بفرست. اول ، عده ای نامه ی شما رو میخونن و بررسی می کنن و اگه لازم دونستن بدست ایشون میرسونند. !!! 
    بعداً یه نفر گفت دنبال دردسر نباش. اگه نامه بفرستی و بعد واسه اون شخص اتفاقی بیافته ممکنه بگن که ورق های نامه هایی که بدست ایشون ارسال شده مسموم کننده بود و سم از طریق لمس کاغذ ، وارد بدن اون شخص شده !!!!!!!!!!!!

    بنظر شما یعنی مجلس نمیدونه چه تعداد از مردم با چه قوانین و احکامی مخالفند ؟
    چقدر از نامه هایی که مردم شخصاً بدست نماینده ها رسوندن جواب داده شده و یا به آنها عمل شده ؟
    اگر بنظر شما ارتباط با نماینده های مجلس مؤثر واقع میشه حرفی نیست. میشه امتحان کرد و نتیجه رو هم اعلام کرد.

    و اما در باره ی رسانه ها. منهم معتقدم رسانه ها بخصوص رسانه ی ملی به جز تمسخر و استهزاء ، هیچ پاسخی در جواب نوشته هامون ندارن. 

    بنگاه های خبر پراکنی ؟؟!!
    نکنه منظورتون اینه که برای کسب اخبار صحیح فقط باید به شبکه خبر (کانال 6) و اخبار دیگر شبکه های رسانه ی ملی بسنده شود ؟
    یعنی شما خبر ندارید که تمامی برنامه ها و اخباری که از رسانه ی ملی پخش میشه ، همه قبل از پخش ، بصورت روانشناختی بازسازی شده و تغییر یافته سپس پخش می شوند؟ یعنی نمی دانید فقط 20% وقایعی که در تمام ایران و دنیا رخ میده ، از رسانه ملی پخش میشه ؟ اونم تازه پس از کلی ویرایش و پیرایش و آلایش !!

    بنده ار تمام سایت ها و خبرگزاری های داخلی و خارجی ، اخبار رو پیگیری می کنم. چون معتقدم شنونده باید عاقل باشه.

    درود

    جمله محشره: احکام فسیلیِ دوران و عهدی تبعیت می شود که مربوط به پانزده قرن گذشته و خاص مردمان آن روزگار و شرایط و اقتضائات آن زمانه بوده است.

    در این جمله تعصب نقش میزند، نگاه متعصبانه قشنگ نیست، دوست عزیز ما در دنیایی زندگی میکنیم که همه چیز گل و بلبل نیست بسیاری از حکم ها وجود دارند که جنبه جلوگیری دارند و این سنجیده و لازم است در غیر این صورت هیچ چیز جلودار خوی حیووانی برخی از انسان های لجام گسیخته نخواهد بود. به هزارویک دلیل میگویم که احکام اسلام هنوز کاملترین احکام برای اداره بشر است.

    یه سوال جالب آیا شخصی که در طول n سال باعث مرگ تدریجی (اعتیاد) n نفر از جوانان این مرز و بوم شده حق زندگی دارد؟؟؟؟ و باید به حال خودشان واگذاشت!!!!؟

    خیلی نا به خردانه است اگر بگویم هر کس هر  کاری دوست داشت بکند و هیچ قانونی جلودار آن مباشد. مگر معیار سنجش ما این است که مدرنیته خوشش نمیاد از اجرای حکم!! به جهنم که خوشش نمیاد، سازمان ملل حکم قصاص نفس را میگوید خطی از حقوق بشر.پس کشتن حق بشر است.

    به نظرم واقعا اعدام، شلاق یا هر چیزی که موجب تادیب شود پسندیده است. تاکید می کنم موجب تادیب شود

    بگذار زاویه نگاه خودم را شرح دهم، زمانی که شخص به دلیلی اعدام میشود برای من ناراحت کننده است و بسی دردناک، که چرا شخصی باید به این مرحله برسد، اما از طرف اجرای عدالت شیرین است و لازم که کسی سزای عمل خود را ببیند. و این نیز به نظرم به جا است.

    دوست عزیز ما در احکام خودمون یه سری حدود داریم که نباید در نوردید این حدود در کشور امریکا مثلا میشود ادعای به طراحی هوشمند که با گفتن این کلمه از دانشگاه با هر درجه استادی باشی اخراج خواهی شد و در اسلامی حدود به فسق و فجور سنجیده میشود، دوست عزیز یک مسلمان میتواند گناه کند اما در خفا لذا علنی کردن و دامن زدن به آن میشود ترویج و اشاعه آن خوب این امری مذموم است و باید جلوداری شود چه با شلاق یا هر ابزاری دیگری، انسان دارای دو ساحت است خشم، محبت ما فقط نباید محبت را مانند خیلی از عرفان ها دستمایه کنترل رفتار ها کنیم.

    البته این را نیز عرض کنم جمهوری اسلامی از زمانی که از انقلاب اسلامی فاصله گرفت از چشم من افتاد این اسلام ۲٪ هم از اسلامی که باید باشد نیست بدون شک خیلی جاها احکام سانسور شده و برخی جاها احکام تشدید شده ولی در کل قابل احترام است لذا تا حدی بر پایه معرفت بشری نیست حکم الهی قرآن است نه مثل انگلیس که قاضی بزرگ در فلان سال فلان حکم را داده دگر قاضی ها هم همان حکم را کنند و کتاب قانونی نباشد.

    منتظر پاسخ شما هستم
    پاسخ:
    ممنون از اظهار نظرتون.
    سطر به سطر پاسخ می گویم.
    ابتدا در باره ی جمله ای که به آن در صدر کامنتتان اشاره کرده اید گفته اید محشره و بعد آنرا متعصبانه خوانده اید. در حالیکه قضاوت در باره ی هدف یک متن باید با در نظر داشتن موضوع کلی متن و تمام جملات متن بصورت اجماع انجام شود. هر چند در جمله ی مورد اشاره ی شما هیچ تعصبی وجود ندارد چون فقط به نوع ابزار تأدیب اعتراض شده است نه خود تأدیب یا به قول شما مجازات. همانطور که خوشبختانه در کشور ما به هیچوجه عیناً مجازاتی که در قرآن برای "دزد" تعیین شده انجام نمی شود (قطع کردن انگشتان دست راست و پای چپ). و این بسیار جای خوشوقتی دارد که قوه ی قضائیه لااقل این مورد از مجازات را بر حسب اقتضائات جامعه و زمانه سنجیده است و بکار برده است.

    من واقعاً تعجب می کنم آقای پارسا ، از اینکه متن اشکلک 10 اصلا نقطه ی تعلیق و تأویل مندی ندارد ولی شما انتقاد بنده را به ابزار و مجازاتی بنام شلاق را ارجاع داده اید به نقد اصل مجازات قانونی. آنهم در باره ی تمامی مجرمان. در حالیکه حرف بنده در باره ی کارگر زحمتکش و دانشجوی دکترا و آهنگساز و فیلم ساز است. لطفا مغلطه نفرمایید دوست گرامی.

    اصلا موضوع متن بنده مقایسه بین قوانین جزایی مثلا آمریکا با قوانین جزایی ایران نبود. حرف این بود که "ما از یک طرف مدعی هستیم که مردم ما در دورانی زندگی می کنند که از نظر جامعِ کشورهای منطقه و ایالات آمریکا و اروپا ، به دلیل مقاومت و پایداری های مستمرشان در رسیدن کشور به استقلال و دست یافتن به اعتلا و توسعه های گسترده ی دینی ، علمی و فرهنگی زبانزد خاص و عام اند ؛ اما از طرف دیگر حتی در پنهانی ترین زوایای عملکردِ حکومت هم ، در مقابله با مردم خودمان ، تناقض ها و تضادهای آشکار و فراوانی نسبت به داعیه هامان مشاهده می شود."  حرف بنده تناقض و تضادهای بسیار عظیم و فاحشی ست که در همه ی اعمال و عملکردها در تمامی زمینه های اجرایی وجود دارد. مثلا شما در نظر بگیرید جاده ای را برای یک مسابقه ی رالی تعیین کرده اند که همه ی شرکت کنندگان ، هر یک در آن با وسیله ی نقلیه ای خاصِ آن مسابقه و خاص آن جاده که آسفالت شده و بدون فراز و نشیب و ناهمواریهایی مثل سنگلاخ و شنزار و راههای صحرایی و بیابانی ست مسیر را طی می کنند. حالا یک نفر و یا عده ای را در نظر بگیرید که وسیله ی نقلیه ای را برای شرکت در این مسابقه انتخاب کرده اند که کاملا مشخص و آشکار است که در این مسابقه قطعاً بازنده خواهند بود و از دیگر شرکت کنندگان قطعا عقب خواهند ماند. به نظر من قوه ی قضائیه ی ما در این مسابقه از وسیله ای مانند چهارپایان استفاده کرده است. وسایل نقلیه ای مانند استر ، الاغ ، اسب ، گورخر و در بسیاری مواقع گاوآهن با همان ابزارآلاتی که برای شخم زدن مزارع به حیوان زبان بسته(گاو) متصل است. !!!!!!

    در باره ی بند پایانی کامنتتان نیز مجدداً عرض میکنم که بعضی از احکام و قوانین جزایی که در قرآن آمده است باید طبق اقتضائات زمانه و شخصیت و جایگاه و مقام والای انسان امروزی تغییر یابد یا حذف شود. آیا شما می دانید که در قرآن فقط سه بار در باره ی حکم شلاق ، در سه آیه سخن به میان آمده است؟ آیا می دانید از این سه آیه ، دو آیه فقط در باره ی جرم زنا نازل شده است و سومی مربوط به تازیانه های الهی(عذاب ها و بلایای الهی) ست که بر ظالمین نازل می شود؟ آیا می دانید که حکم شلاق فقط اختصاص به زناکاران دارد؟ آیا می دانید که در جمهوری اسلامی ما حکم شلاق را به هر بزه و گناه و خطا و بی ادبی و بی احترامی و نگاه چپ(!!) و شعر چپ و فیلم چپ و موسیقی چپ و .... اختصاص داده اند؟ پس اگر بخواهیم بنا بر حکم شلاقی که در  قرآن توصیه شده است ، در باره ی هنرمندان و شاعران و فیلمسازان و موسیقیدانان و اندیشمندان و نویسندگان مملکتمان نیز مانند شما قضاوت کنیم و بگوییم : "این حکم در کل قابل احترام است و تا حدی بر پایه معرفت بشری نیست چون حکم الهی قرآن است" ، همه ی آنها زناکار هستند و مستحق شلاق. !!!!!!

    درود

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی