ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

اِشکِلَک (4)

يكشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۴:۲۸ ب.ظ

.

با اشکلکِ امروز به مشکل بحران حزب گرایی در ایران می پردازیم.

این متن را ابتدا با یک سئوال آغاز می کنیم.

به نظر شما چرا "رومن رولان" ـ نویسنده ی فرانسوی ـ معتقد بوده است که :

"وقتی در یک کشور ، انقلابی بزرگ رخ می دهد محال است که مردم آن کشور حداقل تا 200 سالِ دیگر ، دوباره انقلابی به همانسان به وجود آورند !؟"

مگر نه آنست که هر انقلابِ همگانی ، بزرگ و وسیع ، جامعه را تا مدت های مدید مواجه با تبعات زیانبارِ آن خواهد کرد ؟ به خصوص انقلابی که به جای آنکه جهشی حداقل 50 ساله در مسیر رشد و تکامل همه جانبه ی یک کشور داشته باشد ؛ 500 سال به قهقرا بر می گردد.

به همین دلیل است که امروزه روشنفکران ، انقلابِ مجدد یا حتا انقلابی که برای اولین بار در یک کشور رخ بدهد را نشانه ی فقدانِ دانش و بینش تکامل یافته ی یک جامعه می دانند.

بنابراین اگر نیاز است که در یک جامعه ، تحول و یک دگرگونی اساسی تکرار شود باید بتدریج و آهسته بصورت روش های تربیتی توسط حکیمان ، فرهیختگان ، عالمان و روشن ضمیرانِ آن جامعه در رئوس آن و نهاد ملت صورت پذیرد و نهادینه شود. نه اینکه مثلا یکی پیدا شود که بر مبنای صلاحدید خود به تنهایی ، در یک زمان به نظرش برسد که مثلا الآن باید ولی فقیه داشته باشیم و یا الآن به نظر من آن آقا یا این آقا بهترین مورد است و بعد از حدود 25 سال که مخالفت با حضور نقشی بعنوان ولایت فقیه از سوی بعضی کارشناسان ، شلاق ها و زندان ها و تبعیدها و حبس ها برای افراد بدنبال داشت ؛ حالا بنا بر مقتضیاتی نامعلوم به این نتیجه برسد که اصلا نباید ولی فقیه داشته باشیم !!.

ملت که بازیچه و قربانی نظرات شخصی و دیدگاه های جناحی شما نیستند. شما اگر خیلی روشنفکر و صلاح نگر هستید و آنقدر قدرت اعمال نظر دارید که می توانید افراد را از رأس مملکت گرفته تا سطوح پایین جامعه تعویض و جابجا و حذف نمایید ، چرا در خلوت و در نهان به اصلاح نقش همان ها که برگزیده اید نمی پردازید ؟. این آشکارا عمل کردن شما آیا به معنای خودجلوه گری و خودنمایی نیست ؟!

همیشه در جوامع غیر پیشرفته ـ از نظر مذهب رسمی ، تمدن و فرهنگ ـ فقط به دو صورت ممکن است یک تحول ، دگرگونی و انقلاب بنیادین و اساسی در جهت تکامل ابعاد مدنیت ، فرهنگ ، مذهب و اقتصاد آن مملکت و جامعه ؛ صورت پذیرد.

صورت اول آن است که در آن جامعه آنقدر ظلم و استبداد ، خفقان و خُنّاق ، تبعیض مذهبی ـ انسانی و طبقاتی از سوی حاکمان ؛ بیداد کند که مردم از این اوضاع به تنگ آیند و از تنگ آن ، هجوم به دیوارها و حصارهای تنگه ی ایجاد شده آورند. آنقدر که حصرهای این تنگنا به نازکی یک تُنگ درآید و تُنُکای حجم وسیع آن هجمه به راحتی موجب شکست دیواره های تنگاتنگ ، زجاجی شکل و آبگون تُنگ شود. تُنگی که تمام مردمان را در بر گرفته است. و ای بسا شکسته شدن این تُنگ موجب غرق شدن آنها در اقیانوسی انباشته از کوسه ها و نهنگ ها باشد.

صورت دوم آن است که در این جوامع غیر پیشرفته ، حاکمانی حکیم ، فرهیخته ، عالم و روشن ضمیر بر رأس امور مملکت قرار گیرند که موجبات  تحول ، دگرگونی ، شکوفایی و احیایی اساسی را در چهارچوب مذهب ، تمدن ، اقتصاد و فرهنگ آن جامعه به وجود آورند. در این صورت بی آنکه ضرر و آسیب اجتماعی ، اقتصادی و فشارهای روانی بر جامعه به واسطه سوق دادن آنها به یک انقلاب همگانی وارد شود و به عبارتی دیگر بی آنکه پیکر جامعه متوجه زیان ها و بحران های روانی ، اجتماعی و اقتصادی شود که از تبعات یک انقلاب دفعتی و ناگهانی ست ؛ مردم با جریان موج های آرامِ رگه ها و رودهای جاری شده از سوی حاکمان مذکور به دریای مقصود و اقیانوس آرامِ تکامل خویش می رسند.

در کشوری مثل کشور ایران که همیشه دچار پیامدهای ناهنجار حزب گرایی و دسته جات جناحی در تخاصم و تناقض با یکدیگر بوده است و ظاهراً توصیه های شخص اول مملکت در پایبندی گروه ها و احزاب به رعایت اتحاد و در نظر گرفتن مصالح کشور و مردم هرگز تأثیر دیرپایی بر این خصومت ها ندارد ؛ مردم جز شیوه ی نظّارگی را پیشه کردن ، از دور بر این تشتّت ها تماشا داشتن ، کناره گیری از این بحران ها ، بایکوت کردن سیاسیون و فاصله گرفتن از مسائل سیاسی ؛ چاره ای دیگر نخواهند داشت.

در کشور ایران جدا از سال هایی که احزاب و گروه هایی مانند چریک های فدائی (اکثریت و اقلیت) ، توده ، جمهوری اسلامی ، مجاهدین اسلامی ، مجاهدین خلق و ... وجود داشتند و همگی تغییر نام یافتند و بتدریج حذف شدند ؛ سال هاست که فقط سه حزب اصلاح طلبان ، اصولگرایان و پایداری سعی و حضور کم رنگ و یا پر رنگ در رسیدن به قدرت و در رأس امور قرار یافتن داشته است.

در میان این سه حزب ، حزب اصولگرایان همیشه نقش واسطه و گاه خنثی و بی تأثیر داشته و دارد.

حزب پایداری با پیشینه ی سوء و تأثیرات منفی ای که تاکنون با عملکرد دگماتیسم خود در حذف (!!) افراد ، بر جامعه ی ملی ـ دینی داشته است ؛ مهیا شدن صورت اول از انقلابی دیگر را با بر سر کار آوردن اعضای خود فراهم خواهند کرد.

حالا در نهایت ، ناگزیر ، تنها یک حزب باقی مانده است. حزبی که بر حسب تقریبی حسن عملکرد خویش می تواند موجبات امید و تدبیر به بهروزی را برای جامعه فراهم سازد. حزب اصلاح طلبان. حزبی که اگر دیگر احزاب همچون گذشته بر سر راه او پیچ و خم و موانع کوتاه و رفیع ایجاد نکنند ، صورت دوم از انقلاب ، تحول و یک دگرگونیِ ارزشمند را برای ملت ، مذاهب و کشور به ارمغان خواهد آورد.

نظامِ فعلی حاکم بر ایران اگر در حال حاضر بتواند برقرار باشد فقط در صورت بر سر کار آمدن و قدرت یافتن حزب اصلاح طلبان قادر خواهد بود که پسوند "اسلامی" را به معنای واقعی و نابِ آن بر پیشوند فراموش شده ی آن یعنی "جمهوری" بیفزاید.

در حال حاضر حزب اصلاح طلبان به ناگزیر ، تنها گروه مطلوب اکثریت مردم ایران است. چرا که در کارنامه ی این گروه ، درخشانترین نمرات در خدمتگزاری به مردم و احیای تقریبی مذهب رسمی مملکت نقش بسته است.

هنوز تا فرا رسیدن روز انتخابات اسفند ماه سی روز باقی ست و می توان با تجدید نظری غیر مغرضانه در برگرداندن افراد حذف شده و رد صلاحیت شده ی این گروه اقدام کرد. 

  • آسیه خوئی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی