بی وفاییِ مرگ
جمعه, ۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۰۰ ق.ظ
.
تاول به تاول ، پاهای خسته
چرکی فراوان ، زخمی نشُسته
این کوچه ها هم راهی ندارد
بن بستِ خاکی از ریشه بسته
آواره ی شب در هر خیابان
می خواند از دل ـ قلبی شکسته ـ :
فوّاره ای هم دیگر ندارد
آبی به چشمش ، اوجی خجسته
گفتند هرگز چاقو ندارد
در بی وفایی کاری به دسته ـ
ـ خنجر بیاور ای مرگِ موعود !
اسفند آمد ، بهمن نشسته
شاید بیاید همزادِ عاشق
ـ مرگی ـ که از من هر بار رَسته
.
.
آسیه خوئی
.
.
- ۹۵/۰۵/۰۱
پایار باشید