ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

خمُش باش

پنجشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۲:۰۲ ب.ظ

file:///C:/Users/Ozma/Pictures/11081478_10153269861999063_8376752971740516805_n.jpg

 * برای دیدن اجرای بسیار زیبای این غزل با صدای همایون شجریان و هنرمندی مهتاب کرامتی ، بر روی بیت زیر کلیک کنید :

گر اجزای زمینی وَ گر روح امینی
چو آن حال ببینی بگو جــلَّ جــلالا

.

زهی باغ زهی باغ که بشکفت ز بالا
زهی قدر و زهی بدر تبارک و تعالا
زهی فر زهی نور زهی شر زهی شور
زهی گوهر منثور زهی پشت و تولّا
زهی ملک زهی مال زهی قال زهی حال
زهی پر و زهی بال بر افلاک تجلا
چو جان سلسله‌ها را بدرد به حرونی
چه ذوالنون چه مجنون چه لیلی و چه لیلا
علم‌های الهی ز پس کوه برآمد
چه سلطان و چه خاقان چه والی و چه والا
چه پیش آمد جان را که پس انداخت جهان را
بزن گردن آن را که بگوید که تسلا
چو بی واسطه جبّار بپرورد جهان را
چه ناقوس چه ناموس چه اهلا و چه سهلا
گر اجزای زمینی وَگر روح امینی
چو آن حال ببینی بگو جلَّ جلالا
گر افلاک نباشد به خدا باک نباشد
دل غمناک نباشد مکن بانگ و علالا
فروپوش فروپوش نه بخروش نه بفروش
تویی باده ی مدهوش یکی لحظه بپالا
تو کرباسی و قصار تو انگوری و عصار
بپالا و بیفشار ولی دست میالا
خمش باش خمش باش در این مجمع اوباش
مگو فاش مگو فاش ز مولی و ز مولا
.
                                            "حضرت مولانا جلال الدین"
.
.
  • آسیه خوئی

نظرات  (۲)

به به

چه انتخابی
شهد
شکر

شیرین
نبات

تماما" 100

" ممنون بانو از انتخاب شعر حضرت مولانا"
پاسخ:
نوش. بسیار زیبا اجرا شده. دست تمام اجرا کنندگان این غزل و سازندگان این کلیپ پر توان باد.

جلَّ جلالا


عالی
پاسخ:

ساعت از پنج گذر کرده و من بیدارم
باز جنگ است میان همه ی افکارم
باز حرف از سرطان و غم و بدبختیهاست
صحبت از حصر کسی از سر سرسختیهاست
توی اخبار نشان داده که جایی جنگ است
دوره ی فحش به شاهین سر یک آهنگ است
باز یک زلزله یک جای زمین را لرزاند
از غم فقر کسی مُرد و کسی سرچرخاند
باز گفتند فلانی به کسی بد گفته
روی دیوار خودش آنچه نباید گفته
انگلی در بدنی باز سکونت کرده
زخم یک پیرزن انگار عفونت کرده
مردی از روی غریزه به زنش شک کرده
قاضی اصرار به آوردن مدرک کرده
یک نفر دغدغه اش موی زیادی لَخت است
فکر من راهرویی با چهل و شش تخت است
چهل و شش نفری که همگی بیمارند
مشت هایی که نماینده ی یک خروارند
یک نماینده که با مرده معادل شده اند
آس بودند ولی حیف که باطل شده اند
چهل و شش تن درمانده که خوابند هنوز
گرچه تکرار شده ، یک جوک نابند هنوز
کار ما نیست پریدن گله از میله نکن
مغز من ! خسته ام انقدر به من پیله نکن
یک نفر گفت نخور غم که به سر می آید
شب یلداست ولی باز سحر می آید

*** 
حیف! تا حرف عزیزم شده باید بروم
وقت داروی مریضم شده ، باید بروم

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی