ویرگول ، سرِ خط ،

ویرگول ، سرِ خط ،

سلام سلام ...
من زنده ام !
من باز هم زنده ماندم !
و همچنان با نام "او" مغازله دارم
یعنی
گنبد مینا را می بینم
عطر گل مینا را می نوشم
و آواز طرب انگیز پرنده ی مینا را می شنوم
یعنی
حالِ دلم در این میناکاری ها
خوبِ خوب است.

حتا در سماعی که
از زخم های پی درپی
دچارش می شوی
و زمین و آسمان
ترانه خوان تو می شود ؛
جبرئیل
چتر بال های سفیدش را
روی سرت می گیرد
و با لب های بی حرکت می گوید :
"آرام باش".

یعنی
من لال هم نیستم ،
ویرگول ،
سرِ خط ،

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

نگاه دوم ( نیکویی )

دوشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۳، ۰۶:۳۱ ب.ظ

نقاشی سولامیت وولفینگ دخترک مو گیسو طلایی گلبرگ آبی فیروزه ای پرچم سفید باد نسیم ملایم آبرنگ

                                            گُل که باشی ؛

                                                           پرپر شدن

                                                                        سرانجام توست.

                                            حواست باشد ،

                                                           پرچم هایت را به که می سپاری.

.

.

 

هذیان که گفت دشمن به درون دل شنیدم

پیِ من تصوری را که بکرد هم بدیدم

سگ او گزید پایم بنمود بس جفایم

نگزم چو سگ من او را لب خویش را گزیدم

چو به رازهای فردان برسیده‌ام چو مردان

چه بدین تفاخر آرم که به راز او رسیدم

همه عیب از من آمد که ز من چنین فن آمد

که به قصد ، کژدمی را سوی پای خود کشیدم

چو بلیس کو ز آدم بندید جز که نقشی

من از این بلیس ناکس به خدا که نابدیدم

برسان به همدمانم که من از چه روگرانم

چو گزید مار رانم ز سیه رسن رمیدم

خمشانِ بس خجسته ، لب و چشم برببسته

ز رهی که کس نداند به ضمیرشان دویدم

چو ز دل به جانب دل ره خفیه است و کامل

ز خزینه‌های دل‌ها زر و نقره برگزیدم

به ضمیر همچو گلخن سگ مرده درفکندم

ز ضمیر همچو گلشن گل و یاسمن بچیدم

بد و نیکِ دوستان را به کنایت ار بگفتم

به "بهینه پرده" آن را چو نساج برتنیدم

چو دلم رسید ناگه به دلی عظیم و آگه

ز مهابت دل او به مثال دل طپیدم

به سوی تو ای برادر نه مسم نه زرّ سرخم

ز درِ خودم برون ران که نه قفل و نه کلیدم

تو بگیر آن چنانکه بنگفتم این سخن هم

اگرم به یاد بودی به خدا نمی‌چخیدم

.

.

ایلیا ـ 93/8/5 ـ دوشنبه 18:31

.

.

« پایان قسمت دوم »

.

.

  • آسیه خوئی

نظرات  (۷)

دلم...
نع...
و من فقط به روزی فکر می کردم که آیه 212 سوره ی بقره برای م چشم شود

الحمدلله...
پاسخ:

زُینَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیاةُ الدُّنْیا وَیسْخَرُونَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ وَاللَّهُ یرْزُقُ مَنْ یشَاءُ بِغَیرِ حِسَابٍ«212»
 

زندگی [زودگذرِ] دنیا برای کافران آراسته شده، و [به این سبب] مؤمنان را مسخره می  کنند، در حالی که پروا پیشگان در روز قیامت [از هر جهت] برتر از آنان هستند، و خدا هر که را بخواهد، بی حساب روزی می  دهد.


ای سخت شیرین !

شیرینِ سخت !

تو با خرس مانند یک کوه رقصیده ای.


ایلیا جان ! پاداش این همه ایستادگی تو فقط از عهده خود خدا برآید.

پاسخ:
ممنونم زهرا جان
بله ، همین یک مصرع برای رفع تمام خستگیهام کافیه :


تو با خرس ، سنگین تر از کوه رقصیده ای




ایلیای عزیز سلام
خواهش میکنم متنی را که در این پست بنام نگاه دوم نوشته بودی دوباره برگردون. چرا حذفش کردی؟ چرا؟
آب دریا با هیچ دهانی آلوده نمیشه. بذار بعضیا با ذهن و قلب و افکار بیماری که دارن هر چی که میخوان بگن. با حرفایی که میزنن خودشون رو بیشتر از پیش از جامعه دور و طرد میکنن. طوریکه الآن دیگه مدتهاست تبدیل به آدمایی در یک جزیره ی دورافتاده شدن که فقط خودشون به حرفای خودشون توجه میکنن.
تو برای ما حرف میزنی.
خواهش میکنم اون متن رو دوباره برگردون. حالا اگه میخوای یه کم تغییرش بدی اشکال نداره.
به حول و قوه ی الهی قوی باش و استوار.
گفتن این متن هرزگی رو رواج میده !؟
گفتن نویسنده ی این متن یه آدم دیوانه و روانیه !؟
گفتن تو در جامعه حضور نداری و فعال نیستی پس غلط میکنی که اظهار نظر میکنی !؟
گفتن تو سواد نداری علم نداری پس خفه شو !؟
به درک که گفتن.
به درک که میگن.
به درک که خواهند گفت.
به درک اسفل و السافلین.
ایلیا بنویس. از این نگاه ها بنویس. از نگاه خاص خودت به مذهب که برای اونا خیلی غریب و ناآشناست. اونا از هر فکر و مطلبی که ازش سر در نمیارن بدلیل بی سوادیشون ، میترسن و بهمین دلیل به صاحب اون فکر و مطلب نسبتهایی رو میدن که لایق خودشونه.
در ضمن اونا بسیار بسیار حسود و جاه طلب و قدرت طلبند.
نمی تونن درک کنن که مشوق ، حامی و پشتیبان تو فقط و فقط خداست.
اصلا اونا هیچی نمیدونن. یه عده آدم شرطی شده ان.
هه ...
و شرطی هم حرف میزنن!!!!!
لشگریان خیره سر ، چند نفر به یک نفر؟
فاطمه گشته خون جگر ، چند نفر به یک نفر؟
خواهر دل شکسته اش ، همره دختران او
زند به سینه و به سر ، چند نفر به یک نفر؟

ایلیا جان
خدا لعنت کند کسانی را که میخواهند فقط مدح شان را بگویی.
اون وقتا که براشون دعا میکردی چه تغییری کردند که حالا توقع مدحت و محمدت دارند؟
غیر از این بود که بعد از چهار پنج سال غزل و قصیده و روشنگری ، دوباره با دار و دسته های نیویورکیشون به خیابانها آمدند و دوباره مثل اون سالها از اعدام و مرگ و مرگ و مرگ گفتند ؟؟!!
همینه علم و سوادی که بهش تفاخر میکنند؟
حتی یه شعر هم بلد نیستند بسرایند. تازه دیدی چقدر وقتی دارن همون یه دونه شعرشون را برای مستمعینشون میخونن چقدر قربون صدقه ی خودشون میرن : "خوشم میاد که این مصرع از شعرم رو خوب میفهمی که به چه مفاهیمی اشاره داشته ام" !!!!!!!!!!!!!!!!!!
تو رو خدا یکی نیست بگه این مفاهیم بسیار عمیقی که اینا بهش اشاره میفرمایند چی چیاست ؟؟ این همون باباقمری نبود که عرفان رو مسخره میکرد؟ حالا داره از فنای عرفانی میگه؟ فنای عرفانی یعنی اینکه تو با یه دار و دسته ی نیویورکی راه بیفتی تو خیابونا و شعار اعدام اعدام و مرگ مرگ سر بدی ؟؟؟!!!!!!!!
تو رفتی که می بیاری،
تو رفتی که از حکمت بگی،
تو رفتی که از فرزانگی بگی.
رفتی خطیب و سخنور توانا شدی؟؟؟؟!!!!!
ای خداااااااااااااااااااااااااااااا
من دلم به حال اینا دیگه نمیسوزه. دلم به حال مردمی میسوزه که اینا میخوان رو سر کل اونا اوسّا بشن. بقول تو ایلیا جان : تا گوساله گاو شود / دل صاحبش آب شود.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی