پــــــرنده ها
این متنها طبیعتِ من هستند
این متنها طبیعت هستند
و در امضای من پرندهای هست که
هر صبح
اینجا
به طور عجیبی میخواند
و من به طور عجیبی عادت کردهام که
هر صبح از خواب بلند شوم
و پنجره را باز کنم.
در این لحظه
به طور عجیبی میخواهم با طبیعت ارتباط برقرار کنم
و طبیعت
ارتباط با من را
به طور عجیبی برقرار نمیکند.
پنجره را میبندم بدون آنکه مأیوس شوم
و بدون آنکه طبیعت را مجبور کنم بر این کارش دلیلی ارائه کند.
چون به دوردست اگر نگاه کنم
طبیعتِ دمِ دست را از دست می دهم
و طبیعتِ دم دست هم حاضر نیست
در آواز پرنده
دورتر از آنچه هست برود
و یا اصلا آواز پرنده ، او را دوردست کند.
برای آنکه به دورتر نگاه کنم
نزدیکتر را از میان برمی دارم
و این به نظر عادلانه نمی رسد که
طبیعت نزدیک را فدای طبیعت دور کنم.
گرچه این کار را هم که نکنم
در عمل طبیعتِ دور است که فدای طبیعت نزدیک می شود.
پس واقعا نمی دانم چه کنم.
پنجره را می بندم
و پرنده
بهطور عجیبی تنها میماند.
.
.
در پرانتز رفتنِ حرف
«در شخص من دو شخص هست:/ یکی مفرد که امضا میکند،/ دیگری جمع که میخواند./ و در لحظهی خوانش، ما سه شخصیم.»
«منِ گذشته امضا»ی یدالله رویایی از آثار مهم او است که حالا پس از سالها در نشر نگاه تجدیدچاپ شده است. این کتاب چنانکه رویایی، خود میگوید مجموعهای است از «شعرِ به نثر، یا نثرِ یک شعر؟» و مانند دیگر آثار شاعر کاری است متفاوت و خلاقه. «این متنها طبیعتِ من هستند. این متنها طبیعت هستند. و در امضای من پرندهای هست که هر صبح، اینجا، بهطور عجیبی میخواند، و من بهطور عجیبی عادت کردهام که هر صبح از خواب برخیزم و پنجره را باز میکنم، در این لحظه بهطور عجیبی میخواهم با طبیعت ارتباط برقرار کنم و طبیعت ارتباط با من بهطور عجیبی برقرار نمیکند. پنجره را میبندم و پرنده بهطور عجیبی تنها میماند.» رویایی در همان چند سطری که ابتدای کتاب نوشته است تکلیف را معلوم میکند. اینکه این متنها، یا شعرِ به نثراند یا نثرِ یک شعر. «در اینجا شعری هست که فکر میکند». و این مقدمهای است برای آنچه مخاطب با آن مواجه میشود. و بعد متنِ سخنرانی رویایی در جشنواره بینالمللی شعر کازابلانکا آمده است، با عنوانِ «در پرانتز رفتنِ حرف». و گویا سخنرانی در جمع شاعرانی از روسیه، پرتغال، فرانسه، آمریکا، تونس، مراکش و مصر، و در جشنوارهای با موضوعِ «شعر به عنوان معرفتی منحصربهفرد»، ایراد شده است. «شعر تنها نیست. این عنوانی است که میشل دگی، به اثر تحسینبرانگیزش؛ رساله در باب بوطیقا، میدهد. من میگویم بله، شعر تنها نیست، اما تنها در صورتی که به تمام هنرهای زیبا یکجا اطلاق شود، وگرنه شعر تنهاست، و در نوع خود منحصربهفرد، چراکه توان آن را دارد تا هرچه را که ناتوان از یافتن شیوهای برای بیان خود است، به شیوه خود به زبان آورد. و این یعنی معرفتِ تنها. معذالک، این معرفت که امروز دستخوش برداشتها و دستبردهای بیامان رسانهها شده است، کمکم جنبه منحصربهفرد خود را از دست میدهد و با بحران مواجه میشود. گویی آن اصطلاح معروف مالارمه، بحران مصرع، در شعر جای خود را به بحران معرفت، داده است». رویایی معتقد است، امروز بهمحض آنکه کلمههای شاعر دریافت شد، در چرخه ارتباطات و مصرف فرسوده میشود و ظرفیتها و دلالتهای نشانهبودن را از دست میدهد تا فقط یک دال باشد. در گذشته اما، لغتها برای رسیدن به چنین سرانجامی، قرنها، انزوا، تفرد، عزلت و آرامش را به گذر زمان و تاریخ پیشکش میکردند. این دگرگونی انسان امروز و آفرینش شعریِ او و در نتیجه زبان و جامعه او را در معرض خطری بزرگ قرار میدهد. اما دنیا بهواسطه انفورماتیک، انسان را در شفافیت اینجا و آنجای این دنیا، و دنیاهای دیگرِ این دنیا قرار میدهد؛ و شاعر نیز در غیاب شعرش، آنجا که شعر بهطرز منحصربهفردی مستقل باقی میماند. رویایی این تناقض را «نمای عصر ما» میخواند. که نتیجه آن «از یک طرف شمار هراسآور رمانهای ضعیفی است که نمیتوان ادبی شماردشان و از طرف دیگر قحطِ شعر؛ هر دو پیچیده در انبوه درهم متنهایی که اساسشان یا سوءتفاهم در خودارجاعی زبانیِ یاکوبسونی است، که با ارجاع بیرونی سوژه و ابژه خود قهرند، یا کاملا برعکس، در همان سطح طبیعت ماندهاند.» و اینطور که از اوضاعواحوال برمیآید شعرِ ما و حتی رمانِ ما، دستکم در وجه غالباش، دچار همین سرنوشتی شده است که رویایی سالها پیش از آن گفته بود. در حوزه شعر که با انبوه دفترشعرها مواجهیم و «قحط شعر». و در عرصه داستان هم، چهبسیار داستانهایی که با منطق بازار نوشته و تولید شدهاند و ازقضا در انبارها ماندهاند.
رویایی در ادامه این تحلیل از فضای سایهانداخته بر شعر و رمان ما، از جنبش معاصر شعر فارسی، «اسپاسمانتالیسم» یا همان «شعر حجم» میگوید. شعر حجم پیشنهاد میکند، وابستگی به چیزها چیزی است که باید کاملا از شعر غایب باشد، شعری در تعارض با تمام تاریخ خود، هرچند کهن، تا خود را وقف عصر تازهای از واژهها کند با وصیتها و سفارشهای عهد جدید واژهها». و بهگفته یدالله رویایی، شاعر دوران ما، «امضا/ گذاشتن/ برای گذشتن/ گذشتهنگاری/ نشانهگزاری/ گزاره را گذشته کردن/ گذشته را نشانه کردن/ گذشتهبازی/ شکستهسازی/ کمی از من، زیر نگاه من علامتی از من میشود، چیزی گذشته در چیزی». مجموعه «منِگذشته امضا» که در سال ١٣٨١ برای بار نخست در نشر کاروان منتشر شده بود، به صورت دو زبانه منتشر شده است.
.
.
- ۹۴/۰۳/۲۰
یک سینه حرف هست ، ولی نقطهچین بس است
خاتون
دل و دماغ ندارم.... همین بس است
یک روز زخم خوردم یک عمر سوختم
کو شوکران؟ که زندگی اینچنین بس است
عشق آمدهست ، عقل برو جای دیگری
یک پادشاه حاکم یک سرزمین بس است
مورم، سیاوشانه به آتش نکش مرا
یک ذره آفتاب و کمی ذرهبین بس است
ظرف بلور! روی لبت خندهای بپاش
نذری ندیده را دو خط دارچین بس است
ما را به تازیانه نوازش نکن عزیز
که سوز زخم کهنهی افسار و زین بس است
از این به بعد عزیز شما باش و شانههات
ما را برای گریه سر آستین بس است